دانشجوی دختر راضی
اولینباری که مراجعه کردم، برایم یک روانشناس انتخاب کردند. چند جلسه پیش این روانشناس رفتم ولی او برای من توضیح نمیداد چه مشکلی دارم و چه کارهایی باید انجام بدهم. به علاوه، به من میگفت که خارج از دانشگاه هم به او مراجعه کنم. بعد از چند جلسه، مشاورم را عوض کردم و الان همچنان به این مشاور جدید مراجعه میکنم. فکر میکنم اینکه چقدر مرکز مشاوره برایتان مفید باشد، بستگی دارد به اینکه با چه کسی کار میکنید. اولین مشاور من خوب نبود اما از کسی که الان پیش او میروم، خیلی راضی هستم. او خیلی به من کمک میکند. هزینه مشاورهها نسبت به بیرون خیلی کمتر است. کارمندها خیلی خوب برخورد میکنند و اگر وقتت با جلسهها جور نباشد، سعی میکنند برایت زمان دیگری را هماهنگ کنند. اگر نیاز داشته باشید پیش روانپزشک هم بروید، همانجا روانپزشک هست و میتوانید با همان پرونده مراجعه کنید. اگر هم لازم باشد دارویی مصرف کنید، میتوانید از داروخانه همین مرکز با هزینه بسیار مناسبی تهیه کنید. من به روانپزشک این مرکز هم مراجعه میکنم و بسیار راضی هستم. او با حوصله من را معاینه میکند و فرآیند درمان را برایم توضیح میدهد. بزرگترین ایرادی که این مرکز دارد، این است که بسیار شلوغ است و برای اینکه زمان مشاوره به مراجعهکننده برسد، باید برای چند جلسه همزمان وقت بگیرد. در غیر این صورت، حداقل تا سه هفته دیگر وقت به او نمیرسد. به نظر من باید تعداد مشاورها بیشتر شود.
دانشجوی دختر ناراضی
برای مشکلم به مرکز مشاوره مراجعه کردم و وقت گرفتم. برایم یک جلسه مشاوره گذاشتند ولی من از روانشناسی که برایم انتخاب کرده بودند، راضی نبودم. دلیلش این بود که او فقط حرفهای مرا گوش میکرد و در جوابم هیچ حرفی نمیزد. انتظار داشتم حداقل تشخیص اولیهاش را به من بگوید یا از روند درمانی که مدنظرش است، توضیحی به من بدهد. ولی تنها چیزی که گفت این بود که: «برو و هفته بعد بیا» دوهفته بعد، برای وقت گرفتن رفتم و خواستم مشاورم را عوض کنند. یک ماه بعد با یک مشاور جدید جلسه داشتم. او هم برخلاف انتظارم، فقط به من گوش داد و هیچ راهحل خاصی در جلسه به من ارائه نداد. مثلا به من گفت: «مشکلاتت را قبول کن» اما نگفت چطور باید این کار را بکنم. اگر من میتوانستم مشکلاتم را قبول کنم که به ایشان مراجعه نمیکردم! این مشاور جدید به من گفت: «چون خیلی مشکل حادی داری، حتما امروز پیش روانپزشک بمان تا برایت دارو بنویسد؛ حتما هم با من وقت مشاوره بگیر» اما آنها به من که «مشکل حاد داشتم» برای یک ماه و دو هفته بعد زمان دادند! بعد از این تجربهها، من به روانشناس خارج از دانشگاه مراجعه کردم. تفاوت مشاور خارج دانشگاه این است که حس راحتی و اعتماد بیشتری به من داد. مثلا مشاور دانشگاه به من گفت: «تو به احتمال خیلی زیاد، مجبور میشوی وقفه تحصیلی بگیری» این در حالی بود که من هنوز حجم زیادی از مشکلاتم را به او نگفته بودم. وقتی این را گفت، ترسیدم مرا مجبور کنند بدون اینکه خودم بخواهم، مرخصی تحصیلی بگیرم. من قبل از مرکز مشاوره دانشگاه هم به روانشناس مراجعه کرده بودم. بین تجربههایی که داشتم، فکر میکنم سطح عملکرد روانشناسان دانشگاه، متوسط رو به پایین است. برای همین فکر میکنم فقط کسانی که مشکل حادی ندارند، ممکن است نتیجه خوبی از این مرکز دریافت کنند. مشاورهای دانشگاه مشکل من را برایم توضیح نمیدادند ولی الان روانشناسم برایم دقیق میگوید در چه مرحلهای از درمان هستم و چقدر پیشرفت کردهام.»
دانشجوی پسر ناراضی
یک بار برای مشکلاتم به مرکز مشاوره مراجعه کردم. مرکز مشاوره چند تا زیرگروه در نظر گرفته است که وقتی اولین بار مراجعه می کنید، باید تحت عنوان یکی از موضوعات این زیرگروه ها، پیش مشاورشان بروید. به نظر من دسته بندی آنها بسیار ناقص بود و مشکل من تحت هیچ کدام از موضوعاتشان نمی گنجید. با کمک کارمند پذیرش، به سختی مشکلم را ذیل یکی از عنوان ها دسته بندی کردم و به یکی از مشاورها مراجعه کردم. من قبلا به روان شناس دیگری مراجعه نکرده بودم. انتظار داشتم روان شناس به من راه حلی بدهد که برای من کارساز باشد. ولی مشاور دانشگاه حرف های خیلی ساده و عامیانه ای به من زد. راه حل هایی که او پیشنهاد داد، خیلی عام بودند و برای شخص من فایده ای نداشتند. حتی بعدها حس کردم با این روش ها، مشکلم بدتر می شود. او به من گفت که مشکل خاصی وجود ندارد و همه چیز خوب است، در حالی که اینطور نبود. من در روابطم مشکل داشتم و اذیت می شدم. شاید اگر دوباره به این روان شناس مراجعه می کردم یا مشاورم را عوض می کردم، می توانستم به نتیجه ای برسم. ولی در همان یک باری که به آنجا رفته بودم، از برخورد کارمندان آنجا ناراحت شدم، زیرا این حس را به من می دادند که شخص مراجعه کننده اهمیتی برای آنها ندارد. به علاوه، فکر میکنم که مرکز مشاوره از لحاظ امنیت نیز ایراد دارد. در زمان مراجعه من، در اتاق باز بود و حتی یک نفر به داخل اتاق آمد. اینها باعث شد که حس اعتمادم را هم از دست بدهم. من هیچ مشکلی ندارم با اینکه دیگران بدانند به مرکز مشاوره مراجعه می کنم، ولی قطعا راضی نیستم که حرف هایم را نیز بشنوند.
دانشجوی پسر راضی
قبلا پیش چند روانشناس رفته بودم، ولی با هیچ کدام از آنها به نتیجه ای نرسیده بودم. مشکلم این بود که نه آنها زبان من را می فهمیدند و نه من زبان آنها را. معمولا هم جلسه هایمان با دعوا تمام میشد. وقتی به دانشگاه آمدم، در کارگاه مهارتهای زندگی با مرکز مشاوره آشنا شدم و تصمیم گرفتم شانسم را در اینجا هم امتحان کنم. به این مرکز مراجعه کردم و یک ترم پیش یکی از روانشناس ها رفتم، اما او هم نتوانست کمکی به من کند و روز به روز اوضاع بدتر میشد. نهایتا اقدام به خودکشی کردم و در بیمارستان بستری شدم. در بیمارستان با یک روا نشناس آشنا شدم که دید مرا نسبت به درمان مشکلات روانی تغییر داد. یاد گرفتم که در جلسات مشاوره، خود فرد باید به اندازه کافی صحبت کند، تا روان شناس بتواند مشکل او را درست تشخیص بدهد و برایش راه حل ارائه کند. به طور کلی، روند درمان خیلی به خود مراجعه کننده بستگی دارد. او باید روراست باشد و کامل همه چیز را به مشاور بگوید. همچنین باید کارهایی را که روان شناس از او می خواهد، کامل انجام بدهد، تا بعد از چند جلسه بفهمد که وضعیت دارد بهتر می شود یا خیر. اگر مشکلی وجود داشت، مراجعه کننده باید بدون رودربایستی آن را بگوید و اصرار کند تا نهایتا حل بشود.