به گزارش خبرنگار صنفی-آموزشی «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ در اوایل هفته جاری،57 نماینده مجلس طرحی یک فوریتی را با عنوان «رفع انحصار زبان انگلیسی در نظام آموزش همگانی کشور» به هیئت رئیسه مجلس ارائه کردند. آنها معتقدند که تدریس زبان انگلیسی به دانش آموزان طی چندین سال گذشته دچار مشکلات فراوانی بوده و سطح یادگیری دانش آموزان هم بسیار ضعیف بوده است.
درپی ارائه این طرح، تمامی زبانهای انگلیسی و غیرانگلیسی از محیط مدارس خارج و به آموزشگاههای آزاد و خصوصی سپرده خواهد شد. اما آنچه که عجیب است و نمایندگان مجلس به آن توجهی ندارند، هزینهای جداگانه که والدین باید برای تدریس و یادگیری زبان انگلیسی فرزندانشان به موسسههای خصوصی بپردازند! با تصویب این طرح در مجلس، آموزش و پرورش باید با سیاستهای خصوصیسازی آموزشی دست و پنجه نرم کند.
بدون شک طرح پیشنهادی نمایندگان، با اصل 30 قانون اساسی مبتنی بر آموزش رایگان دانش آموزان تا پایان مقطع تحصیلی دبیرستان، مغایرت دارد.
حجتالاسلام سلیمی عضو کمیسیون آموزشوتحقیقات مجلس درباره چرایی ارائه طرح یک فوریتی میگوید: «به نظر میرسد آموزش دولتی ما ضعیف شده است و بررسیهای میدانی نشان میدهد، مدارس غیردولتی در بحث آموزش زبان انگلیسی قویتر کار کردهاند و باید بحث انحصار آموزش زبان را از مدارس دولتی برداریم تا اگر فردی مایل بود بتواند با پرداخت هزینهها به آموزشگاههای خصوصی برود.»
برونسپاری فراگیری زبان انگلیسی از مدارس در سه وجه مشکلساز خواهد شد؛ نخست، اگر تحصیل زبان انگلیسی امری اختیاری باشد بسیاری از دانش آموزان از یادگیری زبان دوم فرار خواهند کرد و علاقهای به آن ندارند. دوم، متاسفانه در طرح مورد نظر نمایندگان، توجهی به خانوادههای کم درآمد و دانشآموزانی که از وضعیت مالی خوبی برخوردار نیستند، نشده و بسیاری از والدین دچار ضرر مالی خواهند شد. سوم اینکه پس از قانونی شدن این طرح، وضعیت اشتغال معلمان زبان انگلیسی و دانشجومعلمانی که در دانشگاه فرهنگیان در حال تحصیل هستند، چه خواهد شد؟! در صورت تصویب این طرح تکلیف مدارس و دانشآموزان روستایی چه خواهد شد؟!
با این تفاسیر عدالت آموزشی به حاشیه میرود، همچنین موسسات آزاد و خصوصی روز به روز فربهتر خواهند شد!
وقتی از زاویهای دیگر به این طرح پیشنهادی غیرعلمی نگاهی بیندازیم، این نکته را باید در نظر گرفت که آیا دانش آموزان در سایر دروس مانند فیزیک، شیمی، عربی و... از موفقیت خاص و چشمگیری برخوردار هستند؟ بهطور مثال آن دانش آموزانی که در آموزش و فهم «قرآن» و زبان عربی با مشکل مواجه هستند باید خارج از مدارس و در حوزههای دینی به یادگیری آن درس بپردازند؟!
با وجود مافیای کنکور و کتابهای کمک آموزشی، بزودی باید شاهد مافیای موسسات آموزشی زبان انگلیسی هم باشیم و مدارس غیردولتی، موسسات زبانِ مخصوص خود را داغتر خواهند کرد!
فارغ از آن که خروجی فهم و یادگیری زبان دوم توسط دانش آموزان در مدارس، بسیار ضعیف بوده است؛ اما خروجی آموزشگاه و موسسات زبان خارجی هم آنطور که انتظار داشتیم، از سطح بالایی برخوردار نبود و بسیاری از آنان از مهارت بالایی در ارتباط کلامی برخوردار نیستند! البته باید به این نکته توجه کرد که همه موسسات آموزش زبان خارجی دارای استاندارد یکسانی نیستند و در شیوه تدریس خود از همان روشهای منسوخ شده استفاده میکنند و همچنین خروجی موسسات از مدارس را نمیتوان بهتر دانست.
تا پیش از اجرایی شدن سند تحول بنیادین و برنامه درسی ملی، آموزش مهارت مکالمه و ارتباط کلامی هیچگاه هدف آموزش زبان انگلیسی نبوده است. پس از تصویب و اجرایی شدن سند تحول بنیادین، هدف آموزش زبان به آموزش مهارتهای ارتباط شنیداری، گفتاری، خوانداری و نوشتاری بیان شده است که نکته قابل توجهی در آموزش زبانهای خارجی است.
بنا بر گفته کارشناسان این حوزه، علوی مقدم و خیرآبادی طی مقالهای در«مجله رشد زبان» معتقدند؛
«ابتدا قرار بود که ساعات آموزش زبان در برنامه درسی جدید افزایش یابد و در مقطع متوسطه اول از 93 ساعت تدریس سالانه زبان در هر پایه به 119 ساعت و در متوسطه دوم از69 ساعت به 80 ساعت افزایش یابد، نه تنها چنین افزایشی صورت نگرفت بلکه در متوسطه اول ساعات تدریس زبان کاهش نیز یافته است!
دوم اینکه تالیف کتابها به دلایلی با عجله و سرعت صورت گرفته تا کتابها بدون چاپ و اجرای آزمایشی در مناطق مختلف کشور در اختیار زبان آموزان قرار گیرد. توصیههای متخصصان و دلسوزان نیز برای اصلاح کتابها موثر نبوده و نگارنده که مسئولیت تیم اعتباربخشی کتابهای زبان انگلیسی هشتم و نهم در استان خراسان رضوی را برای سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی بر عهده داشته، گواهی میدهد که هیچ یک از انتقادات و نظرات تیم کارشناسی در چاپ نهایی کتابها مورد توجه قرار نگرفته است.»
معضل بعدی وجود آزمونهای سراسری و سوالهای تستی است که هیچ قرابتی با آموزش مهارت کلامی و شنیداری آنطور که مد نظر سند تحول بنیادین است، نداشته و در هیچ آزمونی مهارتهای کلامی دانش آموزان را نمیتوان با سوالات چهارگزینهای سنجید!
حجتالله بنیادی پژوهشگر حوزه آموزشوپرورش درباره شکستن انحصار زبان انگلیسی معتقد است که فراگیری زبانهایی مانند چینی یا روسی عمدتاً براساس نیاز شخصی افراد مانند مراودات تجاری یا سفرهای خارجی رقم میخورد که بیشتر در دانشگاهها میتوان به این نیاز پاسخ داد و پیش از آن، کارآمد نیست!
بدون تردید برای شکستن انحصار زبان انگلیسی و آموزش سایر زبانها ابتدا باید از دانشگاهها شروع کرد به عنوان مثال در رشتههای فنی و مهندسی، مشخص است که کشور با کدام کشورها تعاملات اقتصادی دارد به عنوان مثال در حوزه خودرو با چین و فرانسه در ارتباطیم و میتوان در رشتههای فنی دانشگاهها مانند مکانیک، آموزش زبان چینی و فرانسه را در کنار زبان انگلیسی داشته باشیم اما اینکه نگاه سلبی داشته و انگلیسی را به طور کامل حذف کنیم واقعاً در نظام آموزشی کشور شدنی نیست.
آنطور که بهنظر میرسد، نمیتوان ارائه این طرح از سوی نمایندگان مجلس را از روی دلسوزی برای دانشآموزان دانست، ممکن است قصد درآمدزایی برای آموزش و پرورش را داشته باشند (از طریق اعطای مجوز به موسسات خصوصی زبان).
اگر مقصود نمایندگان جهت اعتلا و کیفیت آموزش زبان بوده، میبایست اصل 30 قانون اساسی را رعایت میکردند نه اینکه طرحی را در راستای خصوصیسازی آموزش و ایجاد رانت آموزش ارائه دهند. به هر حال این طرح نقض کامل اصل 30 قانون اساسی است و این طرح بهطور کامل آموزش زبان انگلیسی را در مناطق محروم از بین خواهد برد و دانشآموزان مناطق محروم از یادگیری زبان دوم بازمیمانند!
* گزارش از یاسین قاسمی