تاریخ انتشار: 03 اسفند 1392 - 09:41:26
کد خبر: 121159

سربازان گمنام خمینی؛«دستمال سرخ ها»

خبرنامه دانشجویان ایران:یکی از هم محلی هایش که با اصغر در زندان شاه بود، در یکی از خاطراتش می گوید: "دوست دیگرم جوان 17 ساله‌ای بود به نام اصغر وصالی طهرانی. ما با ایشان بچه محل بودیم. اصغر زیر شكنجه خیلی تحمل كرد ولی ارتباطش را با من نگفت. بازجو شدیدا با او برخورد كرد و ناگهان از عصبانیت پارچی را كه روی میزش بود پرت كرد كه با گردن اصغر خورد و خون از رگ گردنش زد بیرون".

به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛شجاعت مثال زدنی اصغر باعث شده بود بعد از انقلاب یکی از مهم ترین ماموریت های سپاهیان خمینی را فرماندهی کند.

دستمال سرخ‌ها گروهی بودند که به فرمان امام(ره) با آغاز درگیری های ضد انقلاب در کردستان به شهر پاوه رفتند و به فرماندهی شهید وصالی مدتی را در شرایط سخت جنگیدند تا توانستند به پیروزی برسند و شهر را از لوث وجود ضد انقلاب پاک کنند.

خانم کاظم زاده یکی از اولین خبرنگاران زن جنگ که توفیق همسری شهید اصغر وصالی نصیبش شده بود، از اولین دیدار خود با گروه دستمال سرخ ها و فرمانده شهیدشان اینطور تعریف می کند:

قد بلندی داشت و دستمال قرمزی به گردن بسته بود. به نظر می‌آمد او را قبلا دیده‌ام. با خود گفتم: «حتما از گروه دستمال سرخ‌هاست.» بچه‌هایی که آن روز وارد پادگان مریوان شده بودند. جلو رفتم. نشانی دادم. درست حدس زده بودم. او نیز مرا به جا آورد و خود را اسماعیل لسانی معرفی کرد. از کرمانشاه که بیرون زدیم، سر حرف را باز کردم. اسماعیل لسانی گفت: "انقلاب که پیروز شد، ضدانقلاب سر بالا کرد. یکی از جاهایی که به هم ریخت و به خوبی رخنه کرد کردستان بود. جمع ما چهل نفر بود. همه همدیگر رو می‌شناختیم. روزهای انقلاب با هم دوست شده بودیم. با بعضی، بچه محل هستیم. راه افتادیم اومدیم اینجا تا ریشه ضدانقلاب رو بکنیم. هنوز یک سال نمیشه. بچه‌ها یکی یکی شهید شدن. حالا هم ده- پونزده نفر بیشتر نموندیم...این دستمال که ما می‌بندیم جزو قرارمونه. طوقیه که به گردنمون می‌افته. یادگار خون رفقا. می‌خوایم تا وقتی زنده هستیم یادمون باشه که بچه‌ها برای چی شهید شدن و راهشون چی بود."

و با شور و هیجان از رشادت های بی نظیر اصغر وصالی اینطور تعریف می کرد؛
به بچه های همراهش وصیت کرده بود : «وقتی من شهید شدم دستمال سرخم را ببندید به گردنم و وقتی خاکم کردید اونو بذارین رو مزارم»

این حساسیت و تعهد روی "دستمال سرخ" تا جایی بود که پس از شهادت منصور اوسطی وقتی پیکرش را در سردخانه بیمارستان دیده بود که دستمال سرخش را به گردن نداشت. اصغر وصالی جلو می رود و دستمال خودش را از گردن باز کرده و دور گردن او می بندد.

اصغر وصالی می‌گفت: «معنی و مفهوم این دستمال اینه که ما تعهدی رو به گردن داریم که نسبت به خون شهدامون وفادار بمونیم.» این حرکت سمبلیک ناشی از فکر خود اصغر بود و پیمانی بود که با یاران خود داشت.

اصغر از واقعه شهر پاوه خاطرات تلخی داشت. او با گروه دستمال سرخ‌ها پا به پای دکتر چمران وارد صحنه شده بود و لحظات دردناکی را در از دست دادن یاران خود به چشم دیده بود. او می‌گفت: «تو پاوه سر بعضی از بچه‌ها رو بریدن. خودمم یه تیر خورد به دستم. اما خواست خدا بود که از استخوون رد نشده بود، با یه پانسمان خوب شدم.»

****
خانم کاظم زاده، هسر شهید وصالی در کتاب "خبرنگار جنگی" دستمال سرخ ها را در چند پاراگراف و خیلی ساده اما سخت معرفی می کند:

دستمال سرخ‌ها کسانی هستند که کم حرف می‌زنند. وقتی به آنها می‌گویی؛ خبرنگارم، بیا مصاحبه کن. می‌گویند؛ خبرنگارها بروند همان دروغ‌های خودشان را بنویسند و می‌گویند خبرنگاران بعد از واقعه می‌آیند و فقط آنچه را که می‌خواهند ببینند، می‌نویسند.

دستمال سرخ‌ها کسانی هستند که اغلب از خانواده خود خبر ندارند و خانواده نیز از‌ آنها بی‌خبر است. وقتی به آنها می‌گویی خانواده‌ات نگران تو است، پیغامی برای آنها نداری؟ به روستائیان بینوا و فلک‌زده اطراف خود عاشقانه نگاه می‌کنند و می‌گویند خانواده من همین‌ها هستند.

دستمال‌سرخ‌ها کسانی هستند که در ابتدای درگیری‌های کردستان در گروه خود چهل نفر بوده‌اند و تا چند روز گذشته هشت نفر از آنها باقی مانده بودند.

دستمال سرخ‌ها کسانی هستند که هر شب بعد از نماز مغرب در دعاهای خود می‌گویند؛ خدایا شهادت را هر چه زودتر نصیب ما کن، و در جیب خود و روی قلب‌شان، آنجا که این همه عشق و محبت به خدا را در خون غرقه می‌سازد، این وصیت‌نامه را نگاه می‌دارند:

«سلام، سلام بر پدر و مادر عزیزم که پسری به دنیا و ملت ایران تحویل داده‌اند که تا آخرین قطره خون خود در راه دین، در راه وطن جنگید و این مردن افتخاری است برای شما.

خالقا شکرت که مرا شهید حساب نمودی! این وصیت من ... گریه مکن مادرم، گریه مکن خواهرم، گریه مکن پدر عزیز و بزرگوارم. الله‌اکبر، الله‌اکبر،الله‌اکبر...»
****
سردار شهید علی اصغر وصالی طهرانی‌فرد (اصغر وصالی) به سال 1329 در منطقه دولاب تهران به دنیا آمد که به دلیل تقارن میلادش با ماه محرم نامش را علی اصغر گذاشتند. اصغر در سال های جوانی توانست با مشقت فراوان از ایران خارج شده و دوره‌های چریکی را در میان مبارزان فلسطینی طی کند. سپس به ایران آمد و زندگی مخفی خود را شروع کرد اما سرانجام توسط عوامل رژیم طاغوت بازداشت شد.

اول به اعدام و بعد با یک درجه تخفیف به حبس ابد محکوم شد ولی بعدها حکم تغییر کرد و دوازده سال زندان برایش بریدند. در اواخر سال 56 هم بعد از پنج سال و نیم حبس، از زندان آزاد شد.

روحیه علی اصغر به هیچ وجه با امور اداری و ستادی سازگار نبود و به همین دلیل مسوولیت خود را در ستاد کل سپاه رها کرده و به جبهه غرب شتافت تا به نبرد رودررو با ضدانقلاب و متجاوزین بعثی بپردازد.

او با گردان تحت امرش در سخت ترین جبهه های غرب کشور خوش درخشید و جمع قابل توجهی از آنان نیز به شهادت رسیدند. نیروهای تحت امر علی اصغر وصالی به دلیل بستن دستمال سرخ بر گردن هایشان به "گروه دستمال سرخ ها" شهرت داشتند. (وجه تسمیه این گروه، به شهادت یکی از اعضای جوان آن باز می گردد که به هنگام شهادت، لباسی سرخ بر تن داشت که همرزمانش به عنوان یادبود وی، تکه هایی از لباس او را بر گردن بستند و عهد کردند که تا راه این شهید ، را از خود جدا نکنند)

روز تاسوعای سال 1359 تصمیم گرفته شد عملیاتی برای روز عاشورا تدارک دیده شود.

حوالی ظهر عاشورا، علی اصغر در تنگه حاجیان از ناحیه سرمورد اصابت گلوله قرار گرفت و بر اثر همین جراحت، مصادف با چهلمین روز شهادت برادرش اسماعیل به شهادت رسید.

پیکر پاک شهید اصغر وصالی تهرانی فرد در قطعه 24 بهشت زهرای تهران در کنار برادرش و در میان یارانش (گروه دستمال سرخ‌ها) به خاک سپرده شد.

****
همسر شهید وصالی آخرین خاطرت خود با اصغر را مرور می کند:

تیر به سر اصغر خورده بود و بی هوش بود ولی تو کما نبود. بالای سرش دکتر انصاری رو دیدم. ایشان که متخصص مغز و اعصاب و اهل اصفهان بود را از سرپل ذهاب می شناختیم.

تا منو دید گفت: «باور کن هرکاری از دستم برمی‌آمد کردم ولی نشد. »

کم کم داشت من را آماده می‌کرد.

گفت: «تیر ناحیه‌ای از سر خورده که حتما کور خواهد شد. »

گفتم: «تا آخر عمر باهاش می‌مونم.»

گفت: «احتمال فلج بودنش بسیار زیاده.»

گفتم: «هستم»

گفت: «زندگی خیلی سخت میشه براتون.»

گفتم: «اصلا حرفشو نزن. همینجا می‌ایستی و نگهش می‌داری»

ایشون هم نرفت حتی بخوابه. خیلی دلم سوخت. بهش گفتم اگر کاری بود صدایتان می‌کنم.

لباسهای اصغر را درآورده بودند. جالب بود که هرکس به بدنش دست می زد، هیچ واکنش نداشت اما وقتی من دستش را می گرفتم، آروم دست من را خم می کرد. یا اینکه تا من گفتم: «چطوری؟»، یه قطره اشک در گوشه چشمش جمع شد. دکتر انصاری گفت اینها نشانه های خوبیه اما اگر هم امشب را بتواند رد کند، باز همان خطرهایی که گفتم، وجود دارد. منم گفتم: «هرطور که شود، تا آخر کنارش می مانم.»

نیمه‌های شب 28 آبان بود. نگاه به دستش کردم، دیدم هنوز حلقه‌اش دستش هست. آقای آزاد گفت هرچه کردیم که حلقه را دربیاوریم، انگشتش را خم کرد و اجازه نداد.
در بخشی از وصیتنامه شهید وصالی آمده است: «اینجانب اصغر وصالی سرباز الله برای جنگ با کفار عازم غرب می گردم، خواهشمندم امام را تنها نگذارید و یک سوم از آنچه از مال دنیا دارم برای نماز و روزه من که قضا شده است، خرج کنید. امام را حتماً یاری کنید. انقلاب را تنها نگذارید.»

****
انقلاب در 22 بهمن 57 پیروز شده بود، ولی ضد انقلاب که اغلب از جریانات چپ بودند و گرایش های مارکسیستی داشتند و البته گروهکهای دیگری مثل مجاهدین و پیکار و فرقان تازه شروع کردنده بودند به ترور شخصیت های سیاسی و فرهنگی، بمب گذاری و غیرا و خلاصه کمر بسته بودند که انقلاب توفیقی پیدا نکند و شکست بخورد. گروههای مختلف تجزیه طلب هم سربرآورده بودند. در کردستان، ترکمن صحرا، آذربایجان و خوزستان گروههایی به نام خلق کرد، ترکمن وعرب بوجود آمده بودند و روند جداسازی را دنبال می کردند. در این موقعیت کردستان وضعیت خطرناک تر و بحرانی تری را پیش رو داشت به طوری که حتی در سنندج دولت خودخوانده ای به رهبری «شیخ عزالدین حسینی» و «قاسملو» تشکیل داده بودند.



23مرداد 58 نیروهای حزب دموکرات کردستان به پاوه حمله کردند و این شهر را به محاصره در آوردند و با آتش خمپاره راههای منتهی به شهر را مسدود و حلقه محاصره را تنگ تر کردند.

علیرغم مقاومت نیروهای « دستمال سرخ»، نیروهای ضد انقلاب کرد پیشروی کرده و چند نقطه شهر را به تصرف خود در آوردند که در صورت ادامه پیشروی و تسلط ضد انقلاب به شهر پاوه، راه نفوذ آنان به کردستان نیز باز می شد به همین دلیل با درخواست شهید وصالی از مرکز جهت اعزام نیروی کمکی، در تاریخ 25 مرداد شهید دکتر مصطفی چمران -که در آن زمان معاون نخست وزیر دولت موقت بود- همره با شهید تیمسار فلاحی فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران، ابو شریف فرمانده عملیات سپاه با بالگرد وارد پاوه شدند و پس از چند ساعت شهید فلاحی و ابوشریف به کرمانشاه بازگشتند و از آنجا که جنگ به صورت مردمی بود نیروهای دکتر چمران در ترکیب مردم جای گرفتند و نبرد را ادامه دادند.

با وجود اینکه هزاران نفر از مردم جهت دریافت سلاح و اعزام به پاوه به نخست ‏وزیری مراجعه می کردند و حتی از گوشه و کنار دنیا، سیل تلگراف و تلفن سرازیر شده بود و اهمال و بی توجهی دولت را نسبت به تحرکات ضد انقلاب در کردستان زیر سوال برده بودند، اما دولت موقت درمقابله با جریان ضد انقلاب کردستان معتقد به برخورد مسلحانه نبود به همین دلیل از اعزام نیرو به این منطقه ممانعت می کرد.

صبر امام تمام شد. در تاریخ 27 مرداد 58 با صدور فرمان تاریخی حضرت امام (ره) مبنی بر لزوم شکست حصر پاوه مقاومت نیروهای انقلابی مضاعف شد و مردم کرمانشاه نیز پس از این پیام با ابزار آلات بعضا غیرجنگی به سوی پاوه حرکت کردند، هجوم مردم و نیروهایی که به سمت پاوه می آمدند باعث عقب نشینی ضد انقلاب و شکست حصر پاوه شد. متن این فرمان که از رادیو پخش شد در واقع مهلت 24 ساعته ای بود که امام به دولت و ارتش جهت شکست حصر پاوه و پاکسازی منطقه از لوث ضد انقلابیون داد. امام خمینی(ره) در بخشی از پیام خود فرمود: "...به دولت و ارتش و ژاندارمری اخطار می کنم اگر با توپها ، تانکها، قوای مجهز تا 24 ساعت دیگر حرکت به سوی پاوه نشود من همه را مسئول می دانم". متن کامل پیام امام را اینجاببینید.






بدین ترتیب در 28 مرداد 58 نیروهای مسلح ارتش وارد پاوه شدند و نقاط حساس نیز به دست نیروهای سپاه پاسداران افتاد و مهاجمین با تخلیه مناطق حساس شهر به ارتفاعات اطراف گریختند و عملیات پاکسازی با تعقیب آنان ادامه پیدا کرد.

در عملیات شکست حصر پاوه سرداران بزرگی چون دکترمصطفی چمران، اصغر وصالی، ابراهیم همت، محمد بروجردی، کاظمی، حسین خرازی، آبشناسان، علی صیاد شیرازی و دلیر مردان نام آشنای دیگری حضور داشتند.

ابراهیم حاتمی کیا در آخرین اثر خود، «چ» به روایت سینمایی از قائله پاوه و رشادت های دستمال سرخ ها و فرمانده دلیرشان شهید اصغر وصالی پرداخته است.
مرتبط ها
نظرات
حداکثر تعداد کاراکتر نظر 200 ميياشد
نظراتی که حاوی توهین یا افترا به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران باشد و یا با قوانین جمهوری اسلامی ایران و آموزه‌های دینی مغایرت داشته باشد منتشر نخواهد شد - لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید
معرفی کسب و کارها
تقنین، ابزار نهایی است؛ نه نقطه شروع
تخفیف و معافیت شهریه برای دانشجویان دانشگاه آزاد در صورت ازدواج
هاتف صالحی؛ منصوب دولت یا منتقد دولت؟
گروسی: مذاکره برای حل موضوع هسته‌ای ایران ادامه دارد
حیدری: افزایش قیمت بنزین تأثیری بر کرایه تاکسی‌ها ندارد
اقتصاد رها، حاشیه‌ها در اوج
ناگفته‌های وکیل اولیای دم امیرمحمد خالقی؛ حکم قصاص قاتل به کجا رسید؟
الگوی زن تراز در نگاه رهبر انقلاب؛ انسان عرشی و کنشگر اجتماعی
ترامپ، پیروزی جمهوری‌خواهان در انتخابات میان دوره‌ای را سخت عنوان کرد
موفقیت جهانی پژوهشگر دانشگاه تربیت مدرس در تولید سوخت پاک از زیست توده
برنامه‌های تشویقی برای کاهش وابستگی مالی دانشگاه‌ها به دولت
تلاش بی‌نتیجه ریاض و ابوظبی برای توقف درگیری میان مزدوران یمنی خود
جنجال جایزه «ترامپ»؛ آیا رئیس فیفا جریمه می‌شود؟
کشته شدن آمریکایی‌ها در سوریه را تلافی می‌کنیم
هیچ‌وقت به آمریکا به‌عنوان یک مذاکره کننده صادق اعتماد نکرده‌ایم
نتایج آزمون ورودی کارآموزی وکالت سال ۱۴۰۴ کانون وکلا دادگستری اعلام شد
حوزه حکمرانی آب نیازمند ایجاد ساختار صحیح اجرایی است
آمادگی معاونت علمی برای سرمایه‌گذاری یک‌ همتی در شبکه آزمایشگاهی کشور
جنجال جایزه «ترامپ»
کالابرگ سه دهک اول واریز شد
شبکه «شاد» باید منظم، عادلانه و پیشرو باشد
نظرسنجی
بنظر شما باتوجه به حوادث اخیر و شکست سنگین از ایران، چقدر احتمال فروپاشی رژیم صهیونیستی وجود دارد؟





مشاهده نتایج
go to top