به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ این برنامه همان طور که از نامش پیدا بود، در مورد ادبیات پایداری و دفاع مقدس به مناسبت 3 خرداد، روز فتح خرمشهر با محوریت رمان «اشکانه» و «نخلهای بیسر» برگزار شد.
کلیپ پخش شده در اول برنامه با موضوع مادران شهدای مفقود الاثر، تابوتهای خالی کنار سن، پلاکها و سربندها و شمع های روشنی که بر روی سن به چشم می خوردند فضا را مملو از یاد شهدا کرده بود. زنده شدن قلب دانشجویان از یاد شهدا را میشد با اشکهای گوشه چشم دانشجویان مشاهده کرد.
مجری برنامه در ابتدا با خواندن شعری از ابوالفضل سپهر و شرح احوالات او، زبان محاوره در شعر را از عوامل تاثیرگذاری این شاعر در حوزه دفاع مقدس دانست.
«ایستاده ایم» کلیپ دیگری بود که قبل از شروع میزگرد توجه دانشجویان را به خود جلب کرد. بعد از آن میزگردی با حضور قاسمعلی فراست و ابراهیم حسن بیگی برگزار شد. حسن بیگی در ابتدا خوشحالی خود را از برگزاری برنامه ای با موضوع فرهنگ و ادبیات دفاع مقدس توسط دانشجویان ابراز کرد.
فراست، نویسنده کتاب «نخلهای بیسر» در مورد نگارش این کتاب که با موضوع فتح خرمشهر است، گفت: قبل از نوشتن کتاب گمان میکردم، داستان کوتاه شود و بعد متوجه شدم که میتوان بیشتر به این داستان پرداخت.
وی افزود: در زمان نگارش کتاب متوجه شدم نوشتن کتاب دفاع مقدس به دور از فضای جنگ کاری بیهوده است و از رئیس حوزه هنری خواستم تا من را برای نوشتن کتاب به خرمشهر بفرستند، البته موافقت نشد و خودم با گرفتن مرخصی بدون حقوق به خرمشهر رفتم و در فضای آنجا کتاب را با نشان دادن فضای واقعی از سرزندگیها، شوخی ها و بازیهای رزمندگان از نو نوشتم. پس از آن با سفری دوباره به خرمشهر کتاب را بازنویسی کردم.
قاسمعلی فراست ادامه داد: نویسندهای که فضای داستان را خود تجربه نکرده باشد، قلم او، بیتجربه بودن او از فضای داستان را لو میدهد و نمیتواند خواننده را جذب کند. من نویسندگانی را می شناسم فضای داستان خود را زندگی میکنند.
ابراهیم حسن بیگی، نویسنده رمان «اشکانه» در رابطه با کنشگر بودن نویسندگان نسبت به اتفاقات و شرایط امروز جامعه گفت: مقایسه نویسنده امروز با نویسنده دهه شصت آنهم در موضوع دفاع مقدس کار صحیحی نیست. نویسنده خوب در مورد مسائل درونی خود مینویسد و یا مسائل بیرونی را برای خود درونی میکند. آن زمان اندیشه همه مردم درگیر فضای جنگ بود و نویسنده در مورد مسائل درونی و دغدغه خود مینوشت. با فاصله گرفتن از جنگ حساسیت کمتر شد و موضوعهای دیگری برای پرداختن به وجود آمد که این به معنی از بین رفتن دغدغه نیست. نویسندگانی هستند که امروز شاید کمتر بنویسند اما هنوز دلواپس ارزشها و باورهای دفاع مقدس هستند.
وی ادامه داد: نویسنده دغدغهمند نگران فاصله گرفتن از باورهایی است که به خاطر آن انقلاب کردیم که بعضی این فاصله گرفتن را عادی میدانند ولی ما اعتقاد داریم که حتی اگر از این ارزشها فاصله گرفتیم، باید آن ها را در آثار خود به جوانان بیان کنیم.
حسن بیگی افزود: اگر ما در جامعه ادبی خروجی خوبی نداریم، بخشی از تقصیر به عهده نویسنده است که خوب نگاه نکرده، اما بخش دیگر تقصیر به گردن شرایط اجتماعی است. اکنون شرایط باعث شده که نویسنده و هنرمند از شغل خود راضی نباشد.
حسن بیگی در مورد جمله رضا امیرخانی که «نویسندگان فرزندان زن زیادی جلال هستند»، توضیح داد: فرزندان زنان دوم و سوم مردان، فرزندان عزیزی نسبت به آن همسر اول نیستند. این کنایه از شرایط جامعه است که به نویسنده اجازه پرداختن به دغدغهها را نمیدهد و این شرایط در حال بدتر شدن است. به طور مثال آن زمان آقای فراست توانست برای نوشتن داستانش مرخصی بدون حقوق بگیرد و به خرمشهر برود ولی نویسنده امروز با وجود نگرانی از شرایط اجتماعی نمیتواند این کار را با خیال راحت انجام دهد.
قاسمعلی فراست در تشویق دانشجویان علاقهمند به نویسندگی گفت: عاشق برای رسیدن به معشوق خود هر سختی را تحمل میکند و این سختی را متوجه نمیشود، نویسنده هم همین گونه است چون غرق در نوشتن است سختی را نمیبیند و برای او شیرین است و لذتی از نوشتن میبرد که حاضر نیست آن را با شهرت و ثروت عوض کند.
وی با بیان اینکه کار خود را با شعر آغاز کرده است ادامه داد: من حس و حرفهایی را در وجودم پیدا کردم که برای بیان آن به زبان شاعری نیاز داشتم. من هم اکنون پشیمان نیستم که نویسنده شدم اما از جامعهای که ارزش قلم و هنر را نداند ناراحتم. این بیاحترامی به قلمی است که خداوند به نام او قسم یاد کرده است. این قلم است که باید به شما شهید جهانآرا، شهید همت و هزاران نفر دیگر را بشناساند. اما من اگر شرایط بدتر از این هم شود بازهم از نویسندگی پشیمان نمیشوم مانند مجنون که با هر سختی دست از عشق خود نکشید.
ابراهیم حسن بیگی خودش نویسندگی را بصورت تجربی آغاز کرده است، او در پاسخ به سوال دانشجویان که میخواستند نقطه آغاز نویسندگی را پیدا کنند، گفت: شرایط امروز به علاقهمندان این فرصت را میدهد که به صورت علمی نویسندگی را یاد بگیرند اما بدانید که صرف حضور در این کارگاههای نویسندگی کسی را نویسنده نمیکند.
در ادامه میزگرد، قاسمعلی فراست با این سوال مواجه شد که «آیا نویسنده میتواند خنثی باشد و یک نوشته بدون ایدئولوژی را بنویسد؟»، او در پاسخ گفت: حتی اگر نویسندهای چنین ادعایی کند این خودش یک ایدئولوژی و فکر پشت اثر است. نویسنده تا چیزی درونش را به شور و هیجان نیاورد نمیتواند بنویسد.
حالا انگار میزگرد حساستر شده بود. حسنبیگی و فراست نویسندگانی هستند که یک هویت انقلابی در تفکر آنها وجود دارد و هیچوقت نخواستند از این «برچسبهای دوست داشتنی» فرار کنند بلکه بازهم انقلابیتر نوشتند و از ایدئولوژی حرف زدند. رمان «محمد(ص)» حسن بیگی برنده جایزه کتاب سال جهان در 2014 شده است. اصلا نویسنده خنثی یعنی چه؟!
اینبار مجری میزگرد به حسنبیگی گفت: وقتی فیلمنامه «آژانس شیشهای» را خدمت رهبری بردند، ایشان تعریف و تمجید کردند اما تذکری هم دادند و گفتند: «پس نقش ما این وسط کجاست؟»؛ این تذکر باعث شد که سکانس هلیکوپتر به فیلمنامه اضافه شود. در رمان اشکانه شما هم شخصیت جانباز قصه یا همان سیدحسین به یک جک و تخت هیدرولیک آلمانی احتیاج دارد که ابتدا مسئولان از دادن آن استنکاف میکنند اما نهایتا آن وسیله داده میشود. برخی دیگر از نویسندهها نگاههای خاص دیگری نسبت به دفاع مقدس دارند که به آثار «ضد جنگ» معروف است. وجه تمایز آن آثار با تفکر و نوشتههای امثال شما چیست؟
حسن بیگی گفت: خیلی سوال خوبیست! در همان زمان نویسندگانی بودند که نگاهی انتقادی به برخی از جنبههای جنگ داشتند و ما با همین استدلال ضدجنگ جلوی فعالیت آنها را گرفتیم. من اکنون ناراحت از دست دادن آن استعدادها هستم و اعتقاد دارم که باید به نویسندگان آزادی نوشتن بدهیم. دفاع مقدس، ایدئولوژی و فرهنگ ما آنقدر ریشهدار و قوی است که با چند نقد تضعیف نمیشود. استدلال ما در آن زمان این بود که مگر چقدر از نکات مثبت جنگ گفتهایم که حالا بخواهیم منفیاش را بگوییم و به آن بپردازیم؟ البته باید مقابل جریانات سازماندهی شده که ریشههای عقیدتی را هدف قرار میدهند ایستاد و جلوی هجمه آنها را گرفت.
مجری میزگرد گفت: خب این فضای آزاد، انتظار ما از نویسندگانی مثل شما را خیلی بالاتر میبرد. صدای ما نباید در مقابل آنها ضعیف شنیده شود.
حسن بیگی پاسخ داد: برای شاداب شدن محیط فرهنگی باید اجازه بدهیم مخالفان نیز حرفشان را بزنند. این مخالفان، ما را هم برای جواب دادن از جنس خودشان بیشتر تشویق میکنند. اگر آنها یک داستان تخریبی بنویسند، ما با 10 داستان جوابشان را میدهیم.
حالا نوبت قاسمعلی فراست بود! او هم دراینباره خیلی حرف داشت و وسط صحبتهای حسن بیگی چیزهایی را یادداشت کرده بود. اما خودش گفت اگر به سوال دیگری پاسخ دهد، تنوع موضوعات برنامه بیشتر میشود و بهتر است.
مجری گفت: جناب فراست! ادبیات داستانی دفاع مقدس یک چیز با استحکام و استخوان داری شده اما ادبیات انقلاب اسلامی خیلی مغفول و مهجور مانده است. نوشتههای مطرح این نوع ادبیات واقعا انگشت شمار است. خدا رحمت کند مرحوم گلابدرهای را که لااقل یک «لحظههای انقلاب» برا ما گذاشت؛ یا همین رمان «سالهای بنفش» آقای حسن بیگی کار قابل تقدیری است.
فراست گفت: انقلاب به علت اتحاد مردم و رهبری فردی که همه او را قبول داشتند زود به نتیجه رسید و بعد از آن خیلی سریع جنگ شروع شد. این فرصت برای داستان نویس نبود که به انقلاب بپردازد، واقعه نگاری از دوران انقلاب داریم اما تعداد رمانهای نوشته شده از آن زمان در مقایسه با دفاع مقدس خیلی کمتر است.
حسن بیگی در اینباره قبلا با «ماهنامه داستان» صحبت کرده است: «هیجانی که جنگ در جامعه ایجاد کرد بر هیجان انقلاب 57 مسلط شد و ما داستان نویس حوزه دفاع مقدس شدیم، نه داستان نویس انقلاب؛ البته قصههایی درباره انقلاب نوشتیم. فاصله گرفتن از مبدا انقلاب و شروع جنگ و بعد از قطعنامه، نوشتن درباره جنگ و دغدغه آن را داشتن، 10-15 سالی بین نویسنده و انقلاب اسلامی فاصله انداخت. بهمین خاطر فرصت این که نویسندهها بطور جدی روی ماجراهای انقلاب کار کنند بوجود نیامد. تعداد نویسندههای نسل انقلاب هم زیاد نبود.»
ابراهیم حسن بیگی در مورد نگارش کتاب اشکانه گفت: در زمانی که کتابهای عاشقانه رواج پیدا کرده بود من به عشقی پرداختم که از جنس عشقهای معمولی نبود. ماجرای سیدحسین و اشکانه، روایت عشقی پاک و مقدس بود. بیشتر صحنههای کتاب، صحنههای واقعی بودند که من در بیمارستانها، آسایشگاههای جانبازان و در دیدار با خانوادههای جانبازان با آنها روبرو شده بودم. در این ملاقاتها با جانبازی روبرو شدم که به علت آسیب دیدن عصبهای بدنش، دمای بالا تنه، میان تنه و پایین تنه او متفاوت بود. این وضعیت نادری بود که من به طور واقعی با آن روبرو شدم. همچنین همسر جانبازی را دیدم که با وجود کمر درد شدیدش با توان گرفتن از حضرت علی(ع) از همسر خود نگهداری میکرد. او میگفت وقتی میخواهم همسرم را از روی ویلچر بلند کنم و روی تخت بگذارم، در دلم یاعلی(ع) میگویم تا همسر جانبازم متوجه کمر درد من نشود. مولا مرا کمک میکرد.
وی افزود: رمان اشکانه با محوریت سید حسین شکل گرفت و حوادث ریز و درشت آن اکثرا واقعی است.
قاسمعلی فراست گفت: شما دانشجویان مسئولیت دارید تا با مطالعه کتابهایی که به دنبال حقیقت هستند، از گذشته خود آگاه باشید و بدانید که الان بر شانههای چه کسانی ایستادهاید و بر خود ببالید. کم کاری مسئولان در معرفی این افراد و نپرداختن به این موضوعات چیزی از مسئولیت شما را کم نمیکند. امیدوارم در سالی که رهبر انقلاب به نام فرهنگ نامگذاری کردهاند، مسئولان فرهنگی به فکر کار بیافتند.
رضایت دانشجویان از صحبتهای نویسندگان را میشد از دقت و توجهشان به میزگرد، سوالات زیادی که به مجری میفرستادند و تشویق آنها فهمید.
در پایان برنامه از این دو نویسنده به پاس مجاهدتهای آنان برای احیای ادبیات داستانی دفاع مقدس تقدیر بعمل آمد.
همچنین طبق وعده بچههای انجمن اسلامی، به یک نفر از دانشجویان که پاراگراف برتر از نگاه خودش را از کتاب اشکانه نوشته بود به قید قرعه جایزه سفر زیارتی مشهد تعلق گرفت و دو نفر از حاضرین برنامه هم به قید قرعه برنده جایزه سفر مشهد شدند.
این تازه آغازی بر «فصل ایستادگی» بود.