تاریخ انتشار: دوشنبه 1394/04/22 - 10:45
کد خبر: 172626

حاشیه‌ای 5 ساعته از دانشجویان منتظر ورود به حسینیه امام خمینی(ره)؛

بدون کارت دعوت، از انتهای خیابان فلسطین تا دیدار ماه

بدون کارت دعوت، از انتهای خیابان فلسطین تا دیدار ماه

معمولا حواشی و روایت متعدد از دیدار دانشجویان با رهبر انقلاب، به اتفاقات داخل سالن می‌پردازد و این بخش از داستان(معطلی دانشجویان جلوی درب بیت) کمتر مورد بازخوانی و حاشی نویسی قرار می‌گیرد؛ حواشی و اتفاقاتی که خواندن و در جریان قرار گرفتن آنها، چندان هم خالی از لطف نیست.

خبرنامه دانشجویان ایران: مثل چند سال اخیر که بدون کارت جلوی درب بیت منتظر می نشستم تا درب را باز کنند و ما را هم راه بدهند، این دفعه هم به همین منوال برای دیدار دانشجویی رهبری مهیا شدم.

به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ در کنار روایت‌ها و حواشی مختلف دیدار رهبر معظم انقلاب با دانشجویان که از نگاه‌های متفاوت و جالب توجهی مورد بررسی قرار می گیرد، حاشیه ای خواندنی که برای اولین بار از زبان دانشجویی بدون کارت دعوت، که برای دیدار آمده بود را در ادامه می خوانید:

هوای گرم طاقتم را بریده است، هر سال گرم تر از پارسال؛ احتمالا مثل هر سال راهم می دهند، هرچند پارسال کمی سخت گرفتند و به نیمساعت پایانی صحبت های آقا رسیدم اما همان هم غنیمت است، اگر هم زودتر شد چه بهتر.

خیابان فلسطین را پیاده پایین می آمدم و برخی را میدیدم که دوان دوان از کنار من سبقت می گیرند و به سمت بیت می‌روند.

ساعت 16 است که به درب بیت رسیدم، ورود دانشجویان آغاز شده است و یک به یک از درب اصلی وارد می‌شوند؛ عده‌ای هم منتظرند تا نوبت به ورود بدون کارتها برسد اما انگار حالا حالاها از این خبرها نیست.

شلوغی و همهمه در انتهای خیابان فلسطین، باعث شده تا مامورین نیروی انتظامی، دانشجویان را به داخل پیاده رو هدایت کنند تا ترافیک نشود!

آدم های لباس شخصی هم تا دلتان بخواهد به داخل می روند و بیرون می آیند و بعضی شان هم پشت بیسیم صحبت می کنند، احتمالا آمار جمعیت و شلوغی را به مقامات نظامی حفاظت بیت می دهند.

ساعت از 17 گذشته است و همه آنهایی که کارت داشتند داخل شدند، به غیر از عده ای که کارت ناهمنام دارند؛ یعنی کارت شناسایی همنام با کارت دعوت‌شان ندارند.

چند دقیقه بعد...

آنهایی که کارت ناهمنام داشتند داخل شدند اما جمعیت حدود 100 نفری جلوی درب تجمع کردند و از مامورین حفاظت درب بیت می‌خواهند که آنها را راه دهند اما پاسخ این است که باید از داخل به ما دستور دهند؛ هنوز چیزی نگفتند.

تیزی آفتاب، طاقت دانشجویان در برابر آفتاب را کم کرده است؛ جلوی آبخوری صف بسته اند تا سر و صورت خود را خیس کنند و در سایه بنشینند بلکه کمی خنک شوند؛ اما هنوز خبری نیست و مامورین حفاظت، در برابر اصرار دانشجویان برای اجازه‌ی ورود، فقط سر تکان می دهند و می‌گویند شرمنده ایم.

ساعت تقریبا 18 شده و هنوز افرادی هستند که یک یک و دو دو با کارت‌های دعوت می‌رسند و از بین دانشجویان عبور می‌کنند و داخل می‌شوند اما غالبا به نظر نمی‌رسد که دانشجو باشند؛ یا سن‌شان بسیار بالاست که احتمالا مقامی، مسئولی و یا رئیس و استاد دانشگاهند و یا با لباس روحانیت هستند که احتمالا مسئول نهاد یک دانشگاهند.

دانشجویان نیز به هر کدامشان طعنه‌ای می‌زنند که شما دانشجو هستید؟ خدا قبول کنه! کارت اضافی ندارید ما هم بیایم داخل؟ و سوالاتی از این دست...

ساعت 19 شد و هنوز خبری نیست؛ سر و صدای دانشجویان بیشتر شده است. حالا اما بیشتر از دو سه ساعت قبل غر می‌زنند؛ مامورین حفاظت ولی با گشاده رویی و خنده، کنایه‌های طنزآلود دانشجویان را پاسخ می‌دهند و مکررا ابراز شرمندگی می‌کنند از اینکه نمی‌توانند اجاز ورود دهند.

چند دقیقه می‌گذرد و یکی از مامورین جلوی درب، سلاح خودش را به همکارش تحویل داد، بیرون آمد و در بین دانشجویان روی زمین نشست و شروع به صحبت کرد: بچه ها بنشینید با هم کمی گپ بزنیم؛ یکی از دانشجویان که اتفاقا مثل همین مامور، لهجه‌ی غلیظ اصفهانی داشت، گفت: کجا بنشینیم؟ مامور حفاظت خیلی جدی و مهربانانه پاسخ داد: اجازه دهید من لباس خودم را پهن کنم و شما روی آن بنشینید؛ دانشجویان سریع گفتند که این لباس مقدس است، همینطوری مینشینیم.

کمی با دانشجویان گرم گرفت و صمیمانه صحبت کرد و از حرف‌هایش اینگونه بر می‌آمد که صدور اجازه ورود شما، واقعا معلوم نیست و از طرفی، دست ما هم نیست، چیزی است که باید کمی زمان بگذرد تا مشخص شود؛ بعد از پایان صحبت، یکی از بچه‌ها سوال کرد: «اسم شما چیست؟»؛ وی پاسخ داد: «10-581»(کدی که روی لباسش نوشته شده بود)؛ بچه ها هم تا پایان وقت، مرتبا وی را با این نام خطاب می کردند!

در این بین، دو نوجوان حدودا 12 13 ساله رسیدند که کارت دعوت داشتند! رفتند به سمت درب که وارد شوند، چند نفر از دانشجویان صدایشان درآمد و با کنایه پرسیدند: «شما دانشجویی کدام دانشگاه هستید؟ ورودی چندید؟ و ...»

مامورین حفاظت هم مرتبا در طول این مدت می‌گفتند که بعید است اجازه صادر شود؛ پس بی دلیل معطل نمانید و بروید تا حداقل زمان افطار به خانه خود برسید.

من ساکن تهران هستم ولی جالب اینجا بود که دانشجویان مختلفی از کرمانشاه، مشهد، اصفهان، اردبیل و چند نقطه دیگر از کشور آمده بودند که فقط بتوانند لحظه‌ای رهبر انقلاب را ببینند؛ با خودم گفتم اگر اجازه ورود صادر نشود، تکلیف اینها چیست؟ این همه راه آمدند برای هیچ...؟

ساعت از 20 گذشته و چراغ‌های خیابان فلسطین هم روشن شده است؛ حدود 50 دانشجو مانده‌اند و به یکدیگر نگاه می‌کنند؛ برخی از بچه‌ها زیر لب ذکر می‌گویند، برخی هم هر از چندگاهی می‌گویند: «بلند صلوات بفرست» و همه صلوات می‌فرستند.

در همین بین یکی از دانشجویان به مامورین گفت: «ما را راه بدهید چون در غیر اینصورت همه فکر می‌کنند آقا دستور داده که ما را راه ندهید!»

ساعت حدود 20:15 یکی از لباس شخصی‌ها آمد و گفت: بروید داخل صف، شاید فرجی شود! همه بلافاصله از حالت پراکنده جلوی درب جمع شدند اما حدود 15 دقیقه گذشت و خبری نشد...

ساعت 18:30 بود که بالاخره درب باز شد و دانشجویان باقی مانده فقط به امید حضور در نماز جماعت به امامت رهبر انقلاب و بعد هم افطار، وارد بیت شدند و بعد از گذراندن گیت‌ها و تحویل دادن وسایل اضافی، پشت درب حسینیه امام خمینی(ره) رسیدیم.

اما...

کسی را راه نمی‌دهند و می‌گویند در سالن جا نیست؛ یک مرتبه صدای آقا رسید که گفتند: «هنوز صحبت‌های زیاد دیگری مانده، چه کار کنیم؟ (اصرار دانشجویان برای ادامه جلسه)، پس بعد از افطار هم کمی صحبت می‌کنیم...»

صدای اذان بلند شد ولی مامورین حفاظت جلوی درب حسینیه، اجازه ورود برای خواندن نماز جماعت را هم نمی‌دهند، حق دارند، چون حسینیه مملو از جمعیت است و همان‌هایی هم که داخل سالن هستند جا نمی‌شوند نماز بخوانند و بخشی از آنها باید بیایند.

از صحبت‌های این مامورین همچنین اینگونه بر می‌آید که بعد از نماز هم انگار اجازه ورود به این حدود 50 دانشجوی بدون کارت داده نمی‌شود.

نماز جماعت را بیرون سالن خواندیم و سریعا سر سفره افطار نشستیم و بعد از افطار، در بین دانشجویانی که از داخل سالن برای افطار بیرون آمده بودند به داخل سالن برگشتیم؛ دیگر برای مامورین حفاظت، امکان تفکیک وجود نداشت و همه وارد سالن شدند.

معمولا حواشی و روایت متعدد از دیدار دانشجویان با رهبر انقلاب، به اتفاقات داخل سالن می‌پردازد و این بخش از داستان(معطلی دانشجویان جلوی درب بیت) کمتر مورد بازخوانی و حاشیه نویسی قرار می‌گیرد؛ حواشی و اتفاقاتی که خواندن و در جریان قرار گرفتن آنها، چندان هم خالی از لطف نیست.

مرتبط ها
نظرات
حداکثر تعداد کاراکتر نظر 200 ميياشد
نظراتی که حاوی توهین یا افترا به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران باشد و یا با قوانین جمهوری اسلامی ایران و آموزه‌های دینی مغایرت داشته باشد منتشر نخواهد شد - لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید
معرفی کسب و کارها
تامین و فروش مستربچ برای صنایع خودرو، لوازم خانگی و بسته‌بندی
قیمت و خرید نایلون دسته موزی مستقیم از تولیدی
سیم‌کارت سفید یا سیم‌کارت بدون فیلتر چیست؟
بهترین سایت ساز های رایگان
نظر مشتریان، مسیر واقعی رشد در دنیای امروز
دانلود آهنگ جدید، ریمیکس و موزیک ویدئو با کیفیت عالی از ناب صدا
خرید لوازم خانگی با انواع طرح های اقساطی و نقدی در نفیس ۲۴
۵ سرگرمی خانگی ساده برای روزهای بی‌حوصلگی
چطور با سرمایه محدود ارز دیجیتال بخریم و معامله کنیم؟
فرصت شغلی منعطف وپردرآمد برای دانشجوها؛ از تبلیغ تا واقعیت!
پیام تسلیت خبرنامه دانشجویان ایران به مناسبت درگذشت پدر محترم محمد جهاد
هم‌نشینی یلدا و رجب؛ وقتی بلندترین شب سال به آغاز روشن‌ترین راه می‌رسد
مجلس نحوه تعدیل اقساط مهریه را تعیین کرد
جمع آوری ۳۳۴ نفر اتباع بیگانه غیرمجاز در زهک
تحمیل خسارت ۲۰ میلیارد دلاری تصادفات به اقتصاد ایران
سلیمی: چین مراقب اظهاراتش درباره جزایر سه‌گانه باشد
تجمع میلیونی مردم عراق در سالروز شهادت سردار سلیمانی
روایت ترکیه از ضربه سخت ایران به پژاک در طول جنگ تحمیلی ۱۲ روزه
تحریم داخلی داروی بیماران هموفیلی
مسیر واقعی تحقق عدالت آموزشی
گزارش تصویری | مجمع ناشران انقلاب اسلامی میزبان هم‌اندیشی «مسئله کاغذ»
نظرسنجی
بنظر شما باتوجه به حوادث اخیر و شکست سنگین از ایران، چقدر احتمال فروپاشی رژیم صهیونیستی وجود دارد؟





مشاهده نتایج
go to top