به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ اما امروز این مسئله با واکنش جالب تعدادی از روزنامه های اصلاح طلب همراه بود؛ آنچه اما در این میان جالب به نظر می رسید تیتر یک درشت آفتاب یزد بود که در گفتگو با علی خرم مشاور محمدجواد ظریف بدین گونه عنوان کرد که: "اگر گزارش آمانو منفی هم باشد، دولت با تندروها همگام نمی شود".
وی در گذشته نیز در مصاحبه با یکی از روزنامههای اصلاحطلب حامی دولت بیشتر در نقش مشاور وزیر خارجه آمریکا حاضر شده و تلویحا خواستار عذرخواهی از آمریکا به خاطر ماجرای تسخیر لانه جاسوسی شده بود(!) چنانچه چندین بار نیز از رابطه با آمریکا و لزوم چرخش نگاه جمهوری اسلامی از استکبارستیزی به رابطه ی حسنه با آمریکا سخن رانده است.
در حالی که طی ماههای گذشته از علی خرم بهعنوان مشاور وزیر امور خارجه یاد شده و رسانههای حامی دولت نیز تحت همین عنوان با وی مصاحبه میکنند یک فرد آشنا با ساختار وزارت امور خارجه گفته است علی خرم، مشاور ظریف نیست و سابقه مشاوره وی مربوط به زمان وزارت آقایان ولایتی و خرازی است. این اظهارنظر در حالی صورت گرفته است که تمام رسانهها بویژه رسانههای حامی دولت از ابتدا تاکنون از خرم به عنوان مشاور وزیر امور خارجه یاد میکنند و این موضوع تاکنون با هیچ واکنشی از سوی وزارت امور خارجه مواجه نشده است. نکته قابل توجهتر اینجاست که خبرگزاری دولتی ایرنا که رسانه رسمی دولت محسوب میشود نیز از خرم به عنوان مشاور محمد جواد ظریف یاد کرده است.
علت حاکمیت این نگاه خطرناک!
در حالی که هفته گذشته ریاست محترم جمهور، گفته بود که دولت در انتخابات به دنبال پیروزی هیچ جناحی نیست، اما عملکرد بسیاری از منتسبین وی و عدم واکنش لازمه ریاست جمهوری در طول دو سال و نیم گذشته شائبه ی این موضوع را شدت داده که متاسفانه عده ای در بدنه دولت به دنبال کنار زدن جریانهای رقیب و نگاه انتخاباتی به برجام برای پیروزی یک جناح خاص دارد.
آنجا که محمدجواد ظریف در پاسخ به هاله اسفندیاری، یکی از عناصر انقلابهای مخملین، از تبعات شکست مذاکرات ابراز نگرانی میکند و به او یادآوری میکند که اگر مذاکرات شکست بخورد؛ جریان رقیب آنها انتخابات مجلس را خواهد برد!
جان کری نیز چندین بار در مقاطع مختلف این موضوع را متذکر شده که در صورت شکست برجام، جناح میانه رو در انتخابات آتی شکست می خورد و چنین اتفاقی نباید بیفتد!
دیگر مواضع و اقدامات انتخاباتی چون برگزاری نشست حزب کارگزاران توسط معاون اول دولت در کاخ سعدآباد، برگزاری همایش حزب اتحادملت(مشارکت منحله) با حضور فتنه گران در تالار وزارت کشور، آقای اکبر ترکان مشاور جناب روحانی، مصاحبه خانم ابتکار با بی بی سی و مواضع انتخاباتی، اقدامات انتخاباتی خانم مولاوردی به همراه دختران آقای هاشمی و...باید عبور کرد که مشت نمونه خروار است.
اما به واقع علت چیست؟ شاید نارضایتی های گسترده در عرصه های مختلف اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی که از دولت یازدهم موجب شده که آنان رای آوری خود را در انتخابات آینده در خطر ببینند، چنانچه محمدرضا تاجیک، رییس مرکز پژوهشهای استراتژیک ریاستجمهوری در دولت اصلاحات معتقد است اگر دولت نتواند مشکلات را در دوران پسا تحریم حل کند میتوان پیشبینی کرد دولت روحانی نخستین دولت چهارساله در تاریخ سیاسی بعد از انقلاب باشد.
درک اینکه دولت آقای روحانی برای نهایی کردن یک توافق هستهای با غرب بینهایت مشتاق باشد اصلا دشوار نیست. سیاست خارجی دولت آقای روحانی بر دکترینی استوار شده که اگر توافق نهایی شکل نگیرد، هم خود بیاعتبار میشود و هم بسیاری دیگر از رؤیاهای غربگرایان را در ایران به سقوط خواهد کشاند. دکترین سیاست خارجی دولت از روز نخست این بوده که منشأ بسیاری از مشکلات کشور ناتوانی گذشتگان از درست سخن گفتن با جهان بوده است. دولت روحانی بویژه محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه او همواره اصرار داشتهاند اگر زبان جهان را بدانید و با آن با ادبیاتی درست و محترمانه سخن بگویید، گره بسیاری از مشکلات در دم گشوده خواهد شد. به تعبیر ویتگنشتاینیها، زبان جدید، جهانی جدید را از پی خود خواهد آورد.
منتقدان البته میدانستند که داستان به عوض کردن واژگان و تغییر ادبیات محدود نخواهد ماند و بزودی سر از جاهای دیگری درخواهد آورد. استراتژی «سخن گفتن به زبان جهان» تبدیل شد به؛ به رسمیت شناختن تمام نگرانیهای غرب درباره ایران و بدتر از آن، پذیرفتن اینکه این نگرانیها باید از همان راهی رفع شود که غربیها میخواهند. در نهایت، سخنگویان خوب ما در مواجهه با جهان (که جهان را هم خلاصه در غرب میدیدند) تلویحا پذیرفتند ایران تا اطلاع ثانوی یک استثناست، حقوقی کمتر از دیگران دارد و تکالیفش بیش از دیگران است و این اصلاحشدنی نیست الا اینکه پیمودن یک مسیر حدودا یک دههای اعتمادسازی را بپذیرد. شاید به همین سبب است که این جریان، حتی وقتی در انتخاباتی مانندفتنه سال ۸۸، یک سرمایه اجتماعی عظیم به کف میآورد، باز هم به جای آنکه این سرمایه را در سبد نظام و انقلاب بگذارد، آن را دودستی به غربیان هبه میکند تا ببینند چهسان میتوانند از آن ابزاری برای توطئه و آشوب بسازند.
هر دو اعتراف را باید به عنوان بخشی به یادماندنی از کارنامه جریان غربگرا در ایران ثبت کرد. چه توافق نهایی انجام شود و چه نشود، این موضوع از یاد نخواهد رفت که چگونه کسانی وقتی خلوتی با دوستان آمریکایی خود پیدا کردند، نتوانستند در مقابل وسوسه «شیرین کردن خود» مقاومت کنند. منتها ظریف یک نکته را خوب گفته است؛ بله! در ایران، مردمی هستند که در موقع درست، در گرفتن تصمیم درست خطا نمیکنند.
هشدار اخیر مقام معظم رهبری در مورد چنین نگاه خطرناکی!
در مورد اینکه برخی داخلی ها را دشمن اول خود پنداشته و آنان را سزاوار بدترین توهین ها و تحقیرها دانسته و بالعکس دشمنانی که تشنه ی خون نژاد ایرانی اند را مودب و باهوش خطاب کردن، بارها توسط مقام معظم رهبری تذکر داده شد.چنانچه ایشان اخیرا در دیدار به مناسبت 13 آبان فرمودند: بعضی به بهانهی مسائل جزئی داخلی، دشمن را فراموش میکنند. اینکه امام مکرر فرمودند "هرچه فریاد دارید بر سر آمریکا بکشید" برای همین بود. البته جامعه آزاد است و انتقاد مایهی پیشرفت است اما دشمن اصلی را با دشمن درجه دو و دوستانی که با آنها اختلاف داریم اشتباه نگیرید. دشمن اصلی کسی است که میخواهد دستاورد ملت ایران را از بین ببرد. هدف این است که چهرهی دشمن برای ملت ایران پنهان بماند، تا بتوانند خنجر را فرو کنند. یک عدهای مغرضانه و عدهای از روی سادهلوحی این کار را میکنند. اشتباه مصدق پس از ملیشدن صنعت نفت، تکیه و اعتماد و امید به آمریکا بود/ آمریکاییها از این خوشبینی و سادهاندیشی استفاده کردند و کودتا را به راه انداختند.