گفتگوی صمیمانه خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ با استاد عباس شهریاری را در ادامه میخوانید:
تحصیلات دانشگاهی را ابتدا در رشته ی مهندسی صنایع شروع کردم و سپس با شرکت مجدد در کنکور سال بعد به مهندسی الکترونیک دانشگاه علم و صنعت تغییر رشته دادم همین رشته را به پایان رساندم. و همزمان در دفتر فنی وزارت کشور مشغول به کار شدم تا اینکه بازنشست شدم.
* شما در ابتدا به هنر نقاشی و تدریس آن میپرداختید، چه شد که به مجسمه سازی روی آوردید؟
من در ابتدا نقاشی با مجسمه را با هم کار می کردم اما از آنجایی که مجسمه سازی احتیاج به فضای بزرگتری داشت و مقداری هم ریخت و پاش آن زیاد بود بنابراین اجباراً به نقاشی بیشتر پرداختم.
اما در کنارش هم کارهای مجسمه انجام میدادم و به سفارشاتی هم که بیشتر به خارج از کشور انتقال مییافت میپرداختم. اما از سالهایی که شهرداری تهران سفارشاتی را به من دادند، به دلیل اینکه اثرهایم در داخل کشور به نمایش گذاشته میشد، استقبال کردم و بیشتر زمانم را به مجسمه سازی شهری اختصاص دادم.

* کدامیک را بیشتر دوست دارید؟
من کلا همه هنرها را دوست دارم، در زمان فراغتم به سرودن شعر و نگارش خط هم میپردازم.
* مجسمه شهری را چگونه شروع کردید و اولین مجسمه نصب شده در تهران چه مجسمه ای بود؟
اولین مجسمه شهری من ابتدا تندیسی از مرحوم علی اکبر دهخدا بود که در میدانی که بعد از نصب مجسمه در شهرک فرهنگیان به همین نام تغییر یافت شروع شد.
زمانی که تصمیم به ساخت مجسمه دهخدا گرفته شد متاسفانه عکس هایی با وضوح از ایشان نیافتیم، و اگر عکس هایی از ایشان بود مربوط به دوران جوانیاش بود که برای مردم نا آشنا بود. و عکسهای مورد نظر ما نیز از دور گرفته شده بود و کیفیت چندانی نداشت اما از همانها استفاده کردم.

وقتی که با همین عکسها به ساخت پرداختم، اکثر کسانی که مجسمه را میدیدند به راحتی تشخیص می دادند که مجسمه آقای علی اکبر دهخدا است؛ در پایان نیز فرهنگ دهخدا را در دست مجسمه قرار دادم و خوشبختانه با موفقیت به اتمام رسید.
این مجسمه بر روی پایهای تقریبا به ارتفاع دو متر در شهرک فرهنگیان اکباتان نصب شد.
و بعد از مجسمه دهخدا، ساخت مجسمه دو همرزم را شروع کردم؛ که یک رزمنده در حال کمکرسانی به همرزم درحال شهادتش بود. البته در وهله اول قرار بود همرزم دوم در هیبت یک فرشته باشد که حتی بالهایش را نیز ساختم اما بعدا تصمیم بر این شد که بالهای فرشته حذف شود. در پایان به دلیل ظرافت کاری زیاد و آسیب پذیر بودن آنها در مقابل دستکاری یا برف و بوران تصمیم به نصبشان در اتاقکی زبیا، ترکیبی از شیشهی سکوریت و آجرنما و کاشیهای آبی که حس معنوی کار را به نمایش میگذاشت گرفته شد.

این مجسمه ها بقدری طبیعی بود که منتقدی بعد از تماشای مجسمهها از پشت شیشه، گفت که مجسمه سازی ما به کجا کشیده شده است؟! چرا باید شهید، لباس و چکمه به تن داشته باشد؟ هر چند ابتدا برای من اظهارات وی نامفهوم بود ولی بعداً متوجه شدم که به علت طبیعی درآمدن مجسمه، این متقد تصور کرده که لباس و چکمه واقعی یک رزمنده تن مجسمهها است و قثط اِسپری به رنگ طلایی درآمده است و یا تصور کرده بود لباس، چکمه و فانوسقه مجسمهها واقعی بوده و رزین اندود شده است؛ در صورتی که چنین نبود و تمام بخشهای مجسه، مصنوعی بود.
* یکی از کارهای بنام و شاخص شما مجسمه مرد بارانی در جلوی درب اصلی پارک ملت است. ماجرای این مجسمه چیست؟
اگر اشتباه نکنم مجسمه بعد از رزمندگان، مجسمه مرد بارانی بود که در تهرانسر نصب شد؛ هرچند این مجسمه نیز مانند مجسمه مرد بارانی پارک ملت، چتر و پالتو و کلاه داشت اما تیپ و قیافه آن متفاوت از این مجسمه نصب شده در پارک ملت بود و بیشتر به تیپ مردمان صدسال قبل میماند که ابتدا در پارک نرگس نصب شده بود. اما بخاطر جنس برنز مجسمه و ترس از سرقت آن، به جلوی درب ورودی شهرداری منتقل شد. و آن نیز بخاطر ریزش آب از چترشان زیبایی خاصی داشت.

مجسمه بعدی نماد یک زن اسلامی بود که جلوی درب پارک نرگس در منطقه 22 نصب شد که زنی قد بلند در هیبتی از چادر است.

مجسمه دیگری که بعد از آن نصب نمودم مجسمه رییسعلی دلواری بود که در پارکی واقع در تهرانسر نصب شد که سوار بر اسبی است با تفنگی که در دست راست این شهید قرار گرفته و اسبش برروی دوپا ایستاده است. درساخت این مجسمه خیلیها از اهل فن هشدار دادند در ایران اسبی که فقط برروی دوپا ایستاده باشد نداریم، یا دم اسب بر زمین تکیه شده است یا زیرسینه اش ستون قرار دارد تا بتواند بر زمین تکیه کند و ایستا باشد. مسلماً این اسب و سوارش با توجه به وزنشان نمیتوانند ایستا بمانند، اما با توجه به فنی بودن رشته تحصیلیام دوست داشتم که بعضی از چالش¬ها را که برای دیگران بسیار بغرنج و پیچیده بود، اجرایی کنم لذا برای اجرای این امر پافشاری خاصی داشتم هرچند مسئولین ذینفع هم نیز این امر را ناممکن میدانستند.

تا اینکه بر روی پایه ای به ارتفاع 2.40 متر نصب نمودیم و ارتفاع خود اسب نیز در صورت ایستاده 3.40 متر است. که لازم به ذکر است که این مجسمه را اینجانب در کارگاهم واقع در خیابان میرداماد که ارتفاع سقف آن 2.75 متر است طراحی و اجرا نمودم و تا قبل از نصب نتوانستم آنرا ایستاده ببینم تا بتوانم همه جوانب و تناسبات را از نظر بگذرانم. و خوشبختانه با تمام این مشکلات که در اجرا داشتم ولیکن تناسبات زیبا و دقیق درآمد. و در طوفانی که بهار سال 93 داشتیم نگران مجسمه شدم که نکند تحمل بار را نداشته باشد و در اثر شدت باد بشکند اما این اتفاق نیفتاد.
در صورتی که با توجه به ارتفاع کار زمانی که جوشکاری پاها و استند را انجام میدادیم در هوای معمولی لرزش چشمگیری داشت، خوشبختانه تا کنون آسیبی ندیده است. البته مسلماً هیچ چیزی مانا نیست؛ ساختمانهایی که بر چهار ستون بناست روزی دچار حادثه میشود شاید این مجسمه رئیس علی دلواری نیز روزی آسیب بپذیرد.

بعد از نصب مجسمه مذکور، مجسمه ی مرد بارانی را در جلوی درب ورودی پارک ملت نصب کردم. باعث افتخار بنده است مرد بارانی در بهترین نقطه تهران جلوی درب ورودی اصلی پارک ملت نصب شده است. این مجسمه با مرد بارانی نصب شده در تهرانسر از نظر تیپ و قیافه و سیستم آب دهی به چتر، متفاوت است. هرچند هردو از جنس برنز است این مجسمه چون در شمال شهر نصب میشد لذا از لحاظ تیپ متفاوت با مردم طراحی شده است.
چترهای این دو مجسمه بیش از 80 کیلوگرم هستند و زمانی که در معرض طوفان و عوارض طبیعی قرار میگیرند با بالا و پایین رفتنشان در مقابل باد و طوفان، چندین برابر وزن چتر بردست این مجسمه فشار و کشش وارد میکند که باید همه این موارد مورد محاسبه قرار میگرفت که دست و یا میله چتر مرد بارانی توان نگهداری این عارضه را داشته باشد.

سیستم آبرسانی داخل مجسمه نیز جهت آبرسانی با توجه به برنزی شدن خالی از مشکلات نبود که خوشبختانه همه ی این مشکلات حل شد و بسیار مورد استقبال مردم قرار گرفت که حتی تا چندین ماه بعد از نصب، مردم در صف عکس گرفتن با این مجسمه قرار میگرفتند.
بعد از نصب مجسمه مرد بارانی در جلوی درب ورودی اصلی پارک ملت مجسمه «فشاری» را در پارک کوروش خیابان شریعتی نصب کردم که یادآور خاطرات پنجاه سال پیش است که تقریباً همه شهرهای ما در مسیر خیابانها و کوچهها وسیله آبرسانیشان فشاری بود زیرا که هنوز به خانهها لولهکشی آب شهری نیامده بود.

درتمامی مجسمه هایم علیرغم در نظرگرفتن زیبایی و چشم نواز بودن در وهله اول، جوانب دیگری را نیز درنظر میگیرم که به آنها اهمیت میدهم؛ باید همیشه فکری در آن نهفته باشد تا بیننده را به فکر وادارد، لااقل چند دقیقه ای او را از خود جدا کند. مثلا با دیدن مجسمه مرد بارانی امکان ندارد کسی بفکر باران رحمت الهی، آب، و به کمبود آن نیندیشد. و یا با توجه به چهره آن مجسمه به دغدغه زندگی آن مرد خیالی نیندیشد و از خود نپرسد که از کجا آمده است و به کجا میرود .



