اما هجو چیست؟ هجو در لغت به معنی بیان عیبها و بدیهای کسی یا گروهی است، اما مصطلحى که از هجو رایج شده و به اشتباه در اذهان وجود دارد این است که هجو فحاشی و بیادبی کردن است، در حالی که هجو یک گونه ادبی است. در اصل هجو ژانری است ضد مدح، بهعنوان مثال یک بار کسی یا چیزی را مدح میکنیم و خوبیهایش را میگوییم که به آن شعر مدحی گفته میشود و یک بار هم ضد مدح میگوییم که هجو نام دارد و طبعا با لحنی گزنده و کنایهآمیز و بعضا هم صریح و بیپرده گفته میشود. هجو را میشود به دو دسته تقسیم کرد؛ یک هجو مستقیم که شاعر برای تحقیر، انتقام، کینهتوزی، حسد و... رذایل اخلاقی مخاطب را بیان میکند و معمولا هم لحنی گزنده و گاه گستاخانه دارد.
یک نوع دیگر از هجو، هجو غیرمستقیم است که معمولا موضوع آن سیاسی یا اجتماعی است. این نوع هجو از اغراض شخصی فراتر رفته و جنبههای سیاسی اجتماعی را مطرح میکند. در این نوع شعر دیگر گستاخی را نمیبینیم و چون شاعر میخواهد مضامین اجتماعی را برای جامعه بیان کند پوشیدهتر است و به مهارت بالایی نیاز دارد. این نوع شعر ماندگارتر نیز هست. هجو بهتر است کوتاه بیان شود تا در ذهن ماندگارتر باشد.
هجو را نباید با هزل و هزلیات شعرى اشتباه گرفت، زیرا هزل در ادبیات سخنی رکیک است. معمولا در هزل مسائل جنسی نیز مطرح میشود اما همانگونه که از تعریف هجو برمىآید، این نوع شعر اینگونه نیست. در هجو خنده نقش اساسی دارد اما خنده هدف نیست بلکه وسیلهای است برای انتقام گرفتن از کسی، ولی هزل برای خنده و به قولی تمسخر چیزی گفته میشود.
با نگاهی به پیشینه هجو در اشعار گذشته میتوان دریافت که هجو بهخصوص در شعرهای عربی حضور پررنگی داشته است. البته در زبان فارسی هم بین شاعران این گونه شعر وجود داشته است.
در اسلام اشعار مدح و هجو جایگاه قابل تاملی داشته و دارد. در زمان پیامبر(ص) از ایشان درباره شعر و شاعری سوال میپرسند و ایشان پاسخ میدهد: «همانا مومن با شمشیر و زبان خود جهاد میکند.» این سخن نشان میدهد که شعر هم یکی از مواردی است که میتوان از آن برای جهاد در راه خدا استفاده کرد.
یکی از شاعران معروف صدر اسلام، حَسّان بن ثابت بوده که از برترین شاعران عرب قبل از اسلام و اوایل اسلام محسوب میشود. حَسّان شاعر چیرهدستی در مدح و هجو بوده است و بسیارى از دشمنان پیغمبر(ص) را به زبان هجو مورد انتقاد قرار میدهد. نقل است که ابوسفیان شعری هجو علیه پیغمبر گفته بود که حسان نیز شعر هجو بلند و کوبندهای درباره ابوسفیان میگوید و پاسخی در خور به گزافهگوییها و اهانتهای وی به پیغمبر میدهد. در جنگهای مسلمانان شعر و هجو نقش اساسی ایفا میکرد.
با بررسیها میتوان دریافت که شعر در بین اعراب و در دوران گذشته بهویژه دوران پیغمبر از مهمترین ابزار تبلیغاتی برای کارهای فرهنگی محسوب میشد. بعد از شاعرانی چون حسان، شاعران دیگری مانند فرزدق، کمیت و... هم بودهاند که اشعار هجو داشتهاند و به بیان عیبهای دشمنان اهل بیت میپرداختند.
طبیعی است باید بدانیم که هجو از ناسزا، اهانت و فحاشی به دور است و میخواهد کاستیها و بدیهای طاغوت را بیان و جامعه را هدایت کند. در اشعار فارسی نیز این گونه سابقهای طولانی دارد، از خاقانی گرفته تا حافظ و سعدی به موضوع هجو پرداختهاند.
در روزگار ما هم هجو وجود داشته ولی رفته رفته کمرنگتر شده است، دو نمونه بارز آن در همین سالهای اخیر را میتوان نام برد که یکی از آنها اشعاری از کتاب «سفر بمباران» علیمحمد مودب است که برای استکبارستیزی و بیان فجایعی که کشورهای مستکبر بر سر جوامع دیگر آوردهاند، سروده شده است. شعری دیگر هم که در این زمینه خیلی معروف شده، اثری از سیدمحمدجواد شرافت است که در ذم سران سعودی است.
نکته آخر این که ما باید جهالت سعودیها را هجو کنیم و مراقب باشیم که به نژادی توهین نشود. درست آن است که سیاستها و رفتارهای سران مستکبر و ظالم به زبان هجو بیان شود.