به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ روز گذشته (دوشنبه) هشتمین نشست از سلسله جلسات "تدبر در قرآن" با حضور حجتالاسلام والمسلمین محمدیان در مهدیه نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها برگزار شد.
مشروح سخنان حجتالاسلام محمدیان در هشتمین جلسه تدبر در قرآن پیرامون آیات شریف:
لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَةٍ وَیَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئًا وَضَاقَتْ عَلَیْکُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرِینَ ﴿۲۵﴾
قطعا خداوند شما را در مواضع بسیارى یارى کرده است و [نیز] در روز حنین آن هنگام که شمار زیادتان شما را به شگفت آورده بود ولى به هیچ وجه از شما دفع [خطر] نکرد و زمین با همه فراخى بر شما تنگ گردید سپس در حالى که پشت [به دشمن] کرده بودید برگشتید (۲۵)
ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَأَنْزَلَ جُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَذَلِکَ جَزَاءُ الْکَافِرِینَ ﴿۲۶﴾
آنگاه خدا آرامش خود را بر فرستاده خود و بر مؤمنان فرود آورد و سپاهیانى فرو فرستاد که آنها را نمىدیدید و کسانى را که کفر ورزیدند عذاب کرد و سزاى کافران همین بود (۲۶)
ثُمَّ یَتُوبُ اللَّهُ مِنْ بَعْدِ ذَلِکَ عَلَى مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ ﴿۲۷﴾
سپس خدا بعد از این [واقعه] توبه هر کس را بخواهد مى پذیرد و خدا آمرزنده مهربان است (۲۷)
۲۵ تا ۲۷ سوره توبه بدین شرح است:
نخستین نکته در آیات، عبارت " لقد نصرکم الله فی مواطن کثیره است." خداوند می فرماید: ما شما را خیلی وقت کمک کردیم. در روایات آمده کثیره، 80 جنگی است که مسلمانان در زمان پیامبر تا جنگ حنین به مدت 8 سال داشته اند. یعنی هر سال حدود 10 جنگ. دین خدا هزینه دارد و مسلمانان این هزینهها را پرداخت کردند.
نکته دوم: مسلمانان یک بار در اول اسلام شکست خوردند(جنگ احد). علت شکست در جنگ احد، غفلت افرادی بود که در جنگ باید تا پایان جنگ روی گردنه احد می ایستادند.
آنها وقتی دیدند مسلمانان در حال جمع کردن غنیمت از سپاه دشمن هستند، پست خود را رها کردند و رفتند دنبال جمع آوری غنایم وهمین باعث شکست سپاه اسلام شد.
جنگ حنین پس از فتح مکه اتفاق افتاده بود و لشگر مسلمانان حدود دوازده هزار نفر بود. این ازدیاد تعداد سپاه اسلام، باعث شد مسلمانان به شگفت بیایند و فکر اینکه شکست بخورند از سرشان پرید. اما آیه میفرماید این کثرت درد شما را دوا نکرد و زمین با همه گستردگی اش برای شما تنگ شد(در تنگنا قرار گرفتید).
فلذا انسان نباید فقط به کثرت امکانات خودش نگاه بکند چرا که مسلمانان در جنگ حنین چنین شدند و درآخر شکست خوردند و از میدان نبرد فرار کردند و در این فرار آبروی خیلیها رفت.
طبق روایات خود اهل سنت، خلیفه اول و دوم هم جزء فرار کنندگان بودند ولی امیرالمؤنین(ع) با افراد انگشت شماری ایستادند و مقاومت کردند و همین ایستادگی این تعداد اندک سرنوشت جنگ را عوض کرد.
فلذا در شرایط حساس، افراد اگرچه کم هم باشد میتوانند سرنوشت را عوض کنند. ایستادگی در بعضی مواقع خیلی اهمیت پیدا می کند و گرنه در شرایط عادی که همه مؤمن و مدعی هستند. خداوند در زندگی انسان گاهی شرایطی را درست میکند تا معلوم شود چه کسی راست می گوید و ادعایش واقعی است و چه کسی دروغ میگوید. درشرایط سخت و حساس است که باطن ها آشکار میشود.
آقای حائری یک مثال جالبی دارند. میگویند: اگر همه فلزات روزی به طلا بگویند که تو چه داری که اینقدر همه به تو توجه میکنند؟ ما را با باسکول وزن میکنند و تو را با دقیق ترین ترازوها؟ ما را وسط دیوار میگزارند ولی تو را به دست و سینه خود میآویزند؟ طلا در پاسخ خواهد گفت: برای اینکه اگر مرا در اسید بگذارند، خالصتر و مرغوبتر خواهم شد ولی شما در اسید از بین میروید.
خداوند در عالم اسیدهایی ایجاد کرده است. بقول آقای حائری قوی ترین اسیدی که خداوند در این دنیا نشان داد، اسید کربلا بود. در یک سو یاران امام حسین(ع) وارد این اسید شدند و در یک سو دشمنانشان؛ ولی یاران امام حسین(ع) سرافراز از این اسید بیرون آمدند. هر سال که میگذرد، مراسم امام حسین(ع) درخشنده تر برگزار میشود. از آن طرف هم سی هزار نفری که با امام حسین(ع) جنگیدند، همه سوختند و هزار و چهارصد سال است هر روز میلیونها لعن بر آنها فرستاده میشود.
خداوند این اسیدها را با دزهای مختلف در زندگی قرار داده تا عیار هر کسی معلوم شود. یکی دیگر از این اسیدها ۸ سال دفاع مقدس بود. خیلی از افراد که مدعی بودند در این ۸ سال یک روز هم به جبهه نرفتند. درحالیکه خیلی از افراد بیادعا به جبهه میرفتند. جنگ حنین از این جهت خیلی عبرتها داشت.
نکته دیگر بحث "مؤلفة قلوبهم" است که یک اصل است.
پیامبر(ص) در این جنگ به تازه مسلمانهای مکه که ایمان قوی نداشتند، از غنایم تعدادی شتر بخشیدند تا هم ضرر آنها کمتر شود و هم اینکه کمی دلهای آنها را از این طریق جلب کند. همین امر باعث شد در میان انصار همهمهای به پا شود. عدهای ناراحت شده بودند و میگفتند: چرا پیامبر(ص) به همشهری های خودش بیشتر از ما بخشید درحالیکه این سالها این ما بودیم که در تمام سختیها همراه پیامبر(ص) بودیم.
پیامبر(ص) با دیدن این وضع، دستور داد تا انصار جمع شوند و سپس برایشان خطبهای خواند و به آنها گوشزد کرد که اموال چه ارزشی دارد؟ آنها اکنون فقط تعدادی شتر همراه خود دارند، در حالیکه شما من را دارید. چه چیزی را با چه چیزی مقایسه میکنید؟ سپس از سخنان پیامبر(ص) انصار متوجه شدند و به گریه افتادند.
گاهی در میان ما هم از این حرف ها زده میشود، برخی میگویند: خیلیها خوردند و بردند ولی ما هنوز ماندهایم زیر پرچم این انقلاب و یک آپارتمان کوچک هم نداریم. این افراد به این توجه نمیکنند که ایستادن پای پرچم حق چه توفیق بزرگی است.
انسان باید مراقب باشد که هیچوقت گرفتار ظاهر نشود. در روایت است که فردی نزد یکی از ائمه آمد و گفت: من شما را به اندازه دنیا دوستتان دارم. حضرت به او فرمود: چه چیزی را با چه چیزی مقایسه میکنی؟ مگر دنیا با محبت ما قابل مقایسه است؟ همین ارتباط داشتن ما با امیرالمؤمنین(ع)، حضرت زهرا(س) و محبت این بزگواران با دنیا قابل قیاس نیست.
باید سعی کنیم قدر آنچه را که داریم بدانیم و از خدا هم بخواهیم در امتحانات سخت کمکمان کند تا جزء فرارکنندگان نباشیم.