بیشتر بخوانید// «ترفندهای» تحریک دانشجو برای آشوب در دانشگاه!
سرنوشت تلخ مبدع «امام خامنهای»
طبرزدی؛ نامی که صاحبش زندگی پر پیچ و خمی در عرصه سیاست داشت، از تأسیس اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویی و فارغالتحصیلان دانشگاهها مراکز آموزش عالی و تبلیغ آتشین مرجعیت رهبر معظم انقلاب در آغاز ولایت امر ایشان تا عضویت در جبهه مرتد ملی و تشکیل جبهه دموکراتیک ایران.
هرچه از سالهای ۶۴ و ۶۵ به سمت سالهای پس جنگ میرویم، همزمان با تصفیه نیروهای جناح راست، شاهد نفوذ یک جریان انحرافی در دانشگاهها و به تبع آن در جنبش دانشجویی هستیم. این جریان که یک جریان غربگرای نوین است که درصدد ترویج مفاهیم پایان انقلاب و گسترش تمدن غرب همچون سکولاریسم و لیبرالیسم –البته با ظاهری اسلامی مانند روشنفکران نسل اولیه- هست. این جریان با حمایت مجموعههایی خارج از دانشگاه و در سایهی شرایط سیاسی-اجتماعی جدید در کشور رشد کرده و موفق میشوند در فاصله سالهای ۸۰-۷۵ جنبش دانشجویی و در رأس آن دفتر تحکیم وحدت را به دست گرفته و اتفاقات تلخی را رقم بزنند.
انتخاب هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیسجمهور، به معنای تضعیف جناح چپ در همه ارکان جامعه بالأخص تشکلهای دانشجویی بود. این روند بهجایی رسید که دفتر تحکیم وحدت چپی در موضع اقلیت قرار گرفت و طبرزدی و هاشمی دست به دست هم دادند تا هیمنه دفتر تحکیم در هم شکند. هاشمی رفسنجانی در خطبههای نماز جمعه در تیرماه ۷۰ علیه تحکیمیها سخن گفت و تشکیلات طبرزدی هم با بیانیهای از این موضع حمایت کرد. تحکیمیها پاسخ هاشمی و طبرزدی را دادند و بلافاصله پس از این واکنش، دفتر تشکیلات تحکیم واقع در ساختمان دانشکده قوه قضائیه در خیابان خارک به اشغال درآمد و تحکیمیها از ساختمان اخراج شدند. اگر نبود ورود آیتالله خامنهای، که فرمودند “خدا لعنت کند کسانی را که نمیگذارند دانشگاههای ما سیاسی باشند”، شاید این بار معادله به طور کامل یکطرفه میشد و نهتنها تحکیم که کل جنبش دانشجویی توسط دولت سازندگی، از میان میرفت. به طور کلی تفکر در دولت سازندگی بدین گونه بود که دانشجو باید کار علمی کند و کمتر به دنبال فعالیتهای سیاسی باشد، اما سخنرانی مقام معظم رهبری روح تازهای را در کالبد جنبش دانشجویی دمید.
دخالت گسترده دولت هاشمی در امور تشکلهای دانشجویی سبب دلخوری گسترده و انشقاق در “اتحادیه انجمن اسلامی دانشجویی و فارغالتحصیلان” شد که سرانجام به پیدایش “اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان” انجامید. تبدیل “اتحادیه انجمن اسلامی دانشجویی و فارغالتحصیلان” به ستاد انتخاباتی دانشجویی هاشمی در سال ۶۸ و ۷۲ طبرزدی را در موقعیت بالایی قرار داد. اما عدم واگذاری پست وزارت به وی سرآغاز دشمنی وی و هاشمی شد. رادیکالیسم و طمع قدرت در طبرزدی و اطرافیانش سبب انشعاب دوباره در “اتحادیه انجمن اسلامی دانشجویی و فارغالتحصیلان” و پیدایش و تشکل «اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویی» و «جبهه متحد دانشجویی» شد. بعدها طبرزدی و دوستانش با «اتحادیه ملی دانشجویان» (به دبیر کلی منوچهر محمدی) پیوند خورده و جبهه دموکراتیک ایران را تأسیس کردند. تحریم انتخابات ریاست جمهوری 1376 سبب همگرایی وی با جبهه ملی شد.
طبرزدی تابلویی از ترکیب طمع قدرت و مزدوری برای صاحبان قدرت است. او که روزگاری یک تنه مقابل انحصارطلبی جریان چپ برای استقلال جریان دانشجویی میجنگید، بعدها در همدستی با دولت هاشمی روی به سرکوب جریان دانشجویی اصیل گذاشت. طبرزدی را باید نماد کسانی دانست که به طمع قدرت جنبش دانشجویی را به اصحاب قدرت فروختند ولی چیزی به دست نیاوردند.
** احمدینژاد و حلقه چند ضلعی مشاوران
«گروه مشاوران جوان» نام حلقهای از جوانان بود که احمدینژاد از دوره شهرداری پیرامون خود جمع کرد تا نسل جوانی از مدیران را بر اساس نگرش فکری خود تربیت کند. یک سال زمان برد تا تغییرات گسترده و پیدرپی در این نهاد رخ بدهد و نارضایتی مشاوران جوان از احمدینژاد شکل بگیرد. نارضایتی و اختلافی که سرانجام سبب شد آبان 85 احمدینژاد در جمع دانشجویان دانشگاه علم و صنعت بدان واکنش نشان دهد: "هدفم از تشکیل مشاوران جوان این بود که اولاً راه را باز کنیم تا جوانان ما که چند سال است از عرصه مدیریت دورماندهاند مجدداً ارتباطشان را با دولت برقرار کنند و دوم اینکه مشاوران پل ارتباطی جوانان جامعه شوند. آنچه از مشاوران جوان میخواستیم تاکنون اجرایی نشده است. هدفم از تشکیل گروه مشاوران جوان این بود که آنها پلی برای ورود جوانان به سیستم اجرایی کشور باشند که موفق نبودیم و یکسوم انتظار من از مشاوران جوان هم برآورده نشده است.»
این حلقه سرانجام در بهمن سال 88 به دست اسفندیار رحیم مشایی و مدافعین سرسخت وی افتاد که باعث شد بسیاری از مشاوران جوان سابق با اعلام کنارهگیری، مخالفت خود با رویه جدید را اعلام کنند. جریانی که بعدها با عنوان "انحرافی" معروف شد نتیجه جلسات و گروههای فکری این مجموعه بود که نهایتاً به تولید مکتب جدیدی در ساخت سیاسی- اندیشهای کشور بنام "مکتب بهار" شد.
نفوذ اعضای این حلقه به برخی تشکلها همچون بسیج دانشجویی و جنبش عدالتخواه زمینهساز شکلگیری و در واقع بازتولید عدالت در چارچوب گفتمان چپ شد. اینکه عدالت ورای گفتمان اسلامی موجودیتی مستقل دارد و حتی کمونیسم نیز چون داعیه عدالت دارد پس میتوان برای مبارزه با استکبار با آن به همگرایی رسید. التقاط، نفوذ اندیشههای پان ایرانیستی و همچنین برخی آراء پارسایان هند به مکتب بهار تابلویی با چندین طرح متضاد را در پیش چشم بیننده قرار میدهد. اوج فعالیت سیاسی این حلقه را میتوان ارسال اخیر مکتوبی با عنوان نامه 300 نفر از فعالان حوزوی و دانشگاهی به رهبر انقلاب دانست که محتوای آن ارائه تصویری از واقعیتهای فعلی جامعه و سیاست در ایران و در ادامه تجویز توصیههایی برای برونرفت از این وضعیت ادعایی بود. نامهای که همراستا با بیانیه گروه نهضت آزادی نوید "فروپاشی اجتماعی در ایران" توسط الیگارشی برآمده از ذات نظام جمهوری اسلامی را میداد.
سرانجام حلقه مشاوران احمدینژاد را میتوان نتیجه التقاط فکری، سرخوردگی اجتماعی و عبور از حاکمیت فقیه زیر تابلوی دروغین عدالتخواهی دانست. سرانجامی که باعث شد جمعی از فعالین مؤمن دانشجویی دهه هشتاد از گذشته خود پشیمان شوند و ولایتفقیه را مانع گسترش عدالت مهدوی در کشور بدانند و عبور از او با تابلوی عدالتخواهی را کلید بزنند.
** تادا و شکست پرچم گفتمان آزادی
ظهور دوباره تشکلهای دانشجویی لیبرال در دانشگاهها در دوره اخیر با یک شکست هویتی همراه بود. استقرار دولت یازدهم جریان اصلاحات را برای تصاحب دوباره دانشگاه به طمع انداخت. ایجاد انحصار در وزارت علوم و صدور مجوزهای قارچ گونه برای تشکلهای بی اسم و رسم، راهبرد اصلاحات برای این کار بود. اما گذشت زمان نشان داد یک عقبگرد بزرگ در تشکیل چنین تشکلهای یکبارمصرفی رخداده است. وابستگی کامل به وزارت علوم و لابیهایش، عدم شفافیت در نحوه شکلگیری و مدیریت، گریز از نگاه انتقادی به دولت و صدور بیانیه حمایتی از هر اقدام دولت در هر زمینهای نشاندهنده سقوط تشکلهای اصلاحطلب از یک جریان اجتماعی به مجیزگوی دولت است.
تادا یا همان اتحادیه "تشکلهای اسلامی دانشجویان ایران" را میتوان اوج انحطاط هر آنچه به عنوان جنبش دانشجویی شنیدهاید نامید. اتحادیهای که هنوز مجوز تأسیسش در هالهای از ابهام است و انقدر برای اصلاحات و اعتدال بیارزش شده است که حتی یک خط خبر پیرامون فعالیتهای آن روی خبرگزاریهای وابسته به آنها قرار نگرفته است. تادا را باید تجمیع تشکلهای یکبارمصرف دولت ساخته دانست تا مواقع حساس بازیچه و پیادهنظام احزاب سیاسی خارج دانشگاه شوند.
بیشتر بخوانید// درباره غیرقانونی بودن مجوز تاسیس «تادا» +سند
تادا و تشکلهای دولت ساخته را باید نماد ارتجاع در جنبش دانشجویی یک طیف سیاسی دانست. پشت پا زدن به هر آنچه سالها تبلیغ میکردند همانند آزادی، عدم وابستگی، بر قدرت شوریدن و آوانگارد بودن در طرح و پیگیری مطالبات عمومی بیانگر این است که جنبش دانشجویی توسط دولت روحانی و طراحان سیاسی- امنیتی پشت پرده به فکر ذبح این جنبش برای جادهسازی مطامع سیاسی خود هستند. اینکه یکی از مسئولان وزارت علوم یازدهم در گفتوگو با رسانههای دولتی باافتخار عنوان میکند: "تشکلهای دانشجویی را در دانشگاهها فعال کردیم. بیش از 150 تشکل دانشجویی جدید شکل گرفت و به جد میگویم در هیچ دورهای ما چنین وضعیتی نداشتیم. در زمانی که دولت یازدهم روی کارآمد در حوزه تشکلهای اصلاحطلب کمتر از 10 تشکل فعال بود. در حال حاضر وزارت علوم مجوز فعالیت برای 120 تشکل اصلاحطلب صادر کرده است."
البته این موضوع ابعاد دیگری نیز دارد، تشکلهایی که همزمان خود را احیاگر جنبش دانشجویی اصیل مینامند و در عین حال مهمترین مؤلفه آن یعنی آرمانخواهی و عدم وابستگی به جناحهای سیاسی را زیر سؤال میبرند. همزمان خود را نماد تام و تمام گفتمان آزادی میدانند اما آزادی و حریت خود را به حمایت از یک گروه و دولتی میفروشند. تشکلهایی که حالا صفت «یک بار مصرفی» را یدک میکشند و جز استفادههای مقطعی کارکرد دیگری ندارند.