به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ ترور شهید محسن فخری زاده طی روزهای گذشته با نقد و تحلیل های گوناگونی روبرو شده است، در این میان عده ای نگاه خاص به این موضوع داشته اند؛ جواد موگویی از مستندسازان جوان کشورمان اخیرا در نوشته ای مسئله ترور این دانشمند هسته ای را «حفرههای امنیتی-اطلاعاتی» و خارج از مسئله «برجام» عنوان کرده است، مسئله ای که طی روزهای گذشته تبدیل به یک تحلیل مشترک در بین بخشی از جریانات سیاسی شده است. او می نویسد: "نبایستی این ترور و انفجار نطنز را جناحی و به ناکارآمدی وزیر اطلاعات تقلیل داد و پای برجام را پیش کشید. ترور شهید اردشیرحسینپور در زمان وزارت غلامحسین اژهای، ترور علیمحمدی، شهریاری، رضایینژاد و احمدیروشن در زمان وزارت مصلحی و ترور فخریزاده در زمان وزارت علوی انجام گرفته است. این یعنی سیستم اطلاعاتی سالهاست حفره دارد؛ حفرهای بزرگ. جدالهای جناحی بر سر انتقام یا برجام، دامیست برای سرپوش گذاشتن بر این حفره. باید دور زد، برگشت و سیستم را پاکسازی کرد."
محمد نوروزی از فعالین سابق دانشجویی در نقد این نوشته موگویی نوشت: اخیرا نویسندهای چند خطی در صفحه شخصیاش، در رابطه با نحوه ترور دانشمند هستهای[شهید فخریزاده] به همراه جزییات نوشته است و با اشاره به ترورهایی که پیش از این در کشور انجام شده، مشکل اصلی را «حفرههای امنیتی-اطلاعاتی» عنوان کرده است.
در ادامه هم مستقیماً و هم تلویحاً به این نکته اشاره کرده است که با وجود این حفرهها، طرح بحث از برجام و انتقام و سطح دسترسیهای آژانس به تاسیسات هستهای را «سطحی» و «جناحی» توصیف کرده است.
با وجود ترورهای متعدد سالهای گذشته میشود نتیجه گرفت که سازمانهای امنیتی-اطلاعاتی کشور حتما مشکلات و ضعفهایی دارند که اینگونه در استان پایتخت، در روز روشن دانشمند هستهایش را ترور میکنند. لذا اساساً این گزاره کاملا بدیهی است که هرجا ترور و امثال آن اتفاق میافتد، حتما نقصهایی در فرایند فعالیتهای سازمان امنیتی کشور وجود دارد.
لکن اینکه برای برجستهسازی اهمیت «حفره امنیتی» تیشه به ریشه رُکنِ دیگر ماجرا بزنیم و ارتباط بین ترور «دانشمند هستهای»، با قرارداد پر از ایرادی که اتفاقا موضوعش «دانش هستهای» است را نادیده بگیریم، تا حدود زیادی غیرعقلانی بنظر میرسد.
در شرایطی که دنیا از دانشمند ترور شده عزیزمان با عنوان «پدر برنامه هستهای ایران» یاد میکند، ارتباط مستقیم و تنگاتنگ این ترور با «توافق هستهای» چندان دور از انتظار به نظر نمیرسد.
فهم ارتباط این «ترور» با «برجام» زمانی روشنتر میشود که بخاطر بیاوریم یکی از مناقشه برانگیزترین مباحثی که در طول مذاکرات برجامی و نهایتاً انعقاد توافق وجود داشت، مسئله سطح دسترسی کارشناسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی به اماکن نظامی-هستهای-تحقیقاتی بود که خودِ مسئولان پرونده هستهای مداماً در اجلاسهای خارجی این دسترسی بازرسان آژانس به فعالیتهای هستهای را در تاریخ روابط خارجی «بیسابقه» عنوان میکردند.
البته که عدم دسترسی آژانس به اماکن خاص، احتمال ترور را صفر نمیکند؛ ولی تا حدود زیادی کمتر میکند. روشن است که در اماکن مورد نظر، رباتها فعالیت نمیکنند؛ بلکه این دانشمندان ما هستند مشغول انجام کارهایی هستند که همان نهادهای [مثلاً] بینالمللی، کشورهای اروپایی و آمریکا تمام توان خویش را برای توقف این فعالیتها به کار گرفتهاند.
لذا گشایشهای دستودلبازانه تیم مذاکرهکننده در اعطای حق دسترسیهای وسیع به فعالیتهای هستهای، موجبات شناسایی اغلب دانشمندانمان را فراهم آورد؛ کما اینکه در گذشته هم اسنادی که از سازمانهای جاسوسی خارجی درز کرده بود، عمدهترین منبع شناسایی دانشمندان ایرانی، «گزارشهای مامورین آژانس» عنوان شده بود.
لذا «دسترسی وسیعتر» مساوی است با «خطر بیشتر» برای سایر دانشمندان هستهای و دفاعی.
با این تفاسیر، اصل ارتباط «ترور شهید فخریزاده» با مسئله سطح دسترسی آژانس بینالمللی انرژی اتمی به تاسیسات هستهای به عنوان یکی از مفاد «برجام» نه تنها یک صورت مسئله جناحی نیست، بلکه بازخوانی این ارتباط و مطالبه رفع این «حفره برجام»، عین تلاش برای پاسداشت «منافع ملی» در مقابل «جدال جناحی» است.
با اخترام به نگارنده آن مطلب، «جناحی» خواندن مطالبات مردمی که خواستار حفاظت هرچه بیشتر از جان دانشمندان سرزمینشان هستند، چیزی جز نقشآفرینی ولو سهوی، در طراحی شیخ حسن روحانی نیست.
تیم روحانی امروز تلاش میکنند تا حتی عنوان «دانشمند هستهای» را از پیشوند نام شهید فخری زاده حذف کنند تا بهتر و راحتتر بتوانند زمینه را برای دور جدید مذاکرات با دولت آینده آمریکا، مهیا کنند. همانطور که چند روز پیش جناب رییس جمهور با چشمپوشی از بدعهدیها و جنایتهای چهارسال اخیر اروپا و آمریکا[بویژه ترور تلخ سپهبد قاسم سلیمانی]، بازگشت به ژانویه ۲۰۱۷ را نقطه مطلوب ترسیم کرده بود.
توافق سراسر خسارتِ «برجام» مسئلهای جناحی نیست. بلکه نقد و دانستن نقاط ضعف فاحش آن، اوج احترام و حساسیت ملی نسبت به مفهومی است به نام «منافع ملی».
تحریف حقایق، راه را برای تداوم و چه بسا افزایش سوء تدبیرهای تیم ناکارآمد روحانی باز میگذارد.