به گزارش خبرنگار فرهنگی و اجتماعی «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ از مهمترین جنایات رژیم پهلوی، حمله به دانشگاهها و کشتار دانشجویان بود که همواره به عنوان یکی از نقاط سیاه کارنامه این رژیم از آن یاد میشود. کشتار دانشجویان دانشگاه تهران در آذر ۱۳۳۲، حمله به این دانشگاه در بهمن ۱۳۴۰، به خاک و خون کشیدن اعتراضات دانشجویان تبریز، حمله به دانشگاه تهران در آبان ۵۷ از مهمترین این جنایات محسوب میشود.
آذر ۱۳۳۲؛ حمله به دانشگاه و شهادت ۳ دانشجو
۱۶ آذر به عنوان یکی از روزهای ضداستکباری در تاریخ ملت ایران ماندگار و به دلیل حمله به حریم دانشجو و دانشگاه در تقویم کشورمان به عنوان "روز دانشجو" ثبت شد.
ریشه حوادث این روز به اتفاقات ایران در سال ۳۲ برمیگشت. پس از اینکه دولت مصدق با کودتایی آمریکایی و انگلیسی در ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ سقوط کرد، جامعه ایران در بهت و حیرت فرو رفت و دانشگاه تهران که به واسطه حضور دانشجویان و نخبگان کشور نسبت به بیگانه دیدگاهی ضدامپریالیستی داشت، بیش از بیش رنگ ضد دیکتاتوری و امپریالیستی به خود گرفت.
در حالی که نفرت از کودتاچیان در افکار عمومی ایران موج میزد اخباری از گوشه و کنار مبنی بر بازگشت نمایندگان دولتهای خائن به کشور به ملت ایران میرسید. وعده ورود قریب الورود "دنیس رایت" کاردار سفارت انگلیس، حضور نیکسون معاون آیزنهاور رئیس جمهور آمریکا در ایران در کنار محاکمه مصدق طی چند روز مانده به آذر گویای آذر ماهی متفاوت برای ملت ایران در سال ۱۳۳۲ بود.
قطعی شدن سفر نیکسیون به ایران در روز ۱۷ آذر به ایران، خشم مردم و دانشجویان را بیشتر کرد، دانشجویان معتقد بودند با اوضاع پیش آمده دانشگاه تحمل حضور نیکسون را ندارد.
در روز ۱۴ آذر دانشجویان دانشکدههای حقوق و علوم سیاسی،علوم، دندانپزشکی، فنی، پزشکی و داروسازی دانشگاه تهران تظاهرات پرشوری علیه کوتاچیان برگزار کردند.
تظاهرات دانشجویان در روز بعد هم ادامه پیدا کرد و به خارج از دانشگاه کشیده شد، مأموران شاه با دانشجویان درگیر شده و جمعی را دستگیر و گروهی را زندانی کردند. زمزمههایی که از گوشه و کنار شنیده میشد دانشجویان را بیشتر به ایستادگی و مقاومت علیه دیکتاتوری شاه و استکبار مصصم میکرد. یکی از دربانان دانشگاه شنیده بود که تلفنی به یکی از افسران گارد دانشگاه دستور میرسد که باید دانشجویی را شقه کرد و مقابل سردر دانشگاه تهران آویخت که عبرت همه شود.
روز ۱۶ آذر در دانشگاه تهران متفاوت از روزهای قبل آغاز شد. اساتید و دانشجویان با ورود به دانشگاه متوجه استقرار تجهیزات گارد رژیم شاهنشاهی و آرایش سربازان و اوضاع غیرعادی دانشگاه شدند.دانشجویان راه بهانه را به طرف مقابل بستند و با احتیاط به کلاسهای درس خود رفتند. سربازان نیز با راهنمایی برخی مسئولان ارشد خود به راه افتادند و جمعی از دانشجویان را که در جمع آنها چند استاد هم دیده میشد، دستگیر کردند.سربازان آنها را پس از مضروب شدن به داخل کامیونهای مستقر شده بردند. رئیس وقت دانشگاه تهران برای حفظ جان دانشجویان، دانشگاه را تعطیل اعلام کرد.
در حالیکه برخی دانشجویان در حال ترک محوطه اصلی دانشگاه بودند، جمعی از سربازان به بهانه بازداشت دو دانشجوی رشته ساختمان که به حضور نظامیان در دانشگاه اعتراض و آنها را تمسخر کرده بودند، وارد دانشکده فنی شدند.
نیروهای گارد وارد کلاس درس استاد شمس از اساتید نقشهکشی دانشکده فنی میشوند تا دانشجویان معترض را دستگیر کنند. وقتی مهندس شمس نسبت به حضور نظامیان در کلاس درس خود اعتراض میکند او را با مسلسل تهدید میکنند و با شکنجه مستخدم دانشکده سعی میکنند که آن دو دانشجو را پیدا کنند.پس از خروج سربازان از کلاس دانشجویان که قصد ترک کلاس را داشتند به صحن دانشکده رفتند.
حضور نظامیان در صحن دانشکده فنی به درگیری میان دانشجویان و نظامیان منجر شد. عدهای از سربازان، دانشکده فنی را محاصره کرده بودند تا کسی از دانشکده خارج نشود در این میان دستهای از سربازان با سرنیزه از در اصلی وارد، دانشکده شدند.
وقتی دانشجویان قصد خروج از درهای جنوبی و غربی دانشکده را داشتند یکی از دانشجویان بغض مانده در گلویش را با فریاد "دست نظامیان از دانشگاه کوتاه» باز کرد. هنوز صدای او خاموش نشده بود که رگبار گلوله باریدن گرفت، برخی دانشجویان با شکستن شیشههای آزمایشگاه به این محل پناه بردند و برخی به کلاسها و دستشوییهای دانشکده فرار کردند، برخی که فرصت فرار نداشتند هدف گلوله سربازان قرار گرفتند و مانند برگ خزان در صحن دانشکده و پلههای آن به زمین افتادند.
به گفته شاهدان عینی "مصطفی بزرگنیا" از دانشجویان سال اول دانشکده فنی همان ابتدا با اصابت سه گلوله شهید شد و "آذر شریعت رضوی" که او هم دانشجوی سال اول دانشکده بود به سختی مجروح شد و در حالیکه بدن مجروح خود را بر زمین میکشاند و ناله میکرد دوباره هدف گلوله قرار گرفت و او نیز به شهادت رسید. "احمد قندچی" دانشجوی دیگری بود که هدف گلوله قرار گرفت و مجروح شد.
هنگام تیراندازی برخی از رادیاتورها در اثر اصابت گلوله سوراخ شد و آب گرم آن با خون شهدا و مجروحین در هم آمیخت و محوطه مرکزی دانشکده فنی را دربرگرفت.
شهید چمران در بخشی از روایت خود از ۱۶ آذر سال ۱۳۳۲ دانشگاه تهران میگوید:
"من نیز همراه عدهای از دانشجویان وارد آزمایشگاه شدم. خون مجروحین آنقدر زیاد بود که پایین پلهها گلگون شده بود. بین دوستان ما، شیشه پای یکی را شکافت. دیگری پایش هدف گلوله قرار گرفته و سوراخ شده بود.گلوله از یک طرف پا وارد شده و از طرف دیگر خارج شده بود. دانشجویان و مستخدمین آزمایشگاه مشغول بستن زخم های دانشجویان مجروح بودند. از حدود سی نفر که به آزمایشگاه مقاومت مصالح پناه بردند، به استثنای دو یا سه نفری همه مجروح شده بودند. دانشکده کاملا محاصره شده بود و کسی نمیتوانست خارج شود. هنگام تیراندازی در داخل دانشکده، سربازان خارج دانشکده نیز شروع به تیراندازی کردند و مقداری از سنگها و شیشههای جلو دانشکده فنی را شکستند. پس از ختم گلوله باران، دقیقهای سکوت دانشکده را فرا گرفت. ناگهان در میان سکوت آه بلندی به گوش رسید که مانند دشنه در قلب ما فرو رفت و از چشم بیشتر دانشجویان اشک جاری شد. نالههای بلند و سوزناک به ما فهماند که عدهای مجروح شدهاند و در همان جا افتاده اند. اولیای دانشکده مستخدمین و چند نفری از دانشکده پزشکی میخواستند مجروحین را به پزشکی برده معالجه کنند. ولی سربازان با تهدید به مرگ مانع از این کار شدند. بدن مجروحین در حدود دو ساعت در وسط دانشکده افتاده بود و خون جاری بود تا بالاخره جان سپردند."
بعد از پایان درگیریها "احمد قندچی" که هنوز زنده بود به یکی از بیمارستانهای نظامی تهران منتقل شد، آب جوش رادیاتورها سر و صورت او را به شدت مجروح کرده بود با این حال مسئولان بیمارستان از مداوا و حتی تزریق خون به او خودداری کردند و ۲۴ ساعت بعد مظلومانه به دوستان شهیدش پیوست. در این حادثه سه دانشجو شهید و ۲۷ دانشجوی دیگر بازداشت شدند. پیکر این سه شهید دانشجو در آستانه امامزاده عبدالله شهر ری دفن شد.
بهمن ۱۳۴۰؛ حمله چتربازان به دانشگاه تهران
حمله چتربازان و کماندوها به دانشگاه تهران در اول بهمن ۱۳۴۰ از دیگر جنایات رژیم پهلوی در دانشگاهها است. در این روز به دنبال اعتراض دانشجویان دانشگاه تهران به تعطیلی مجلس شورای ملی، چتربازان و کماندوهای رژیم پهلوی تحت فرماندهی سروان منوچهر خسروداد با دستور مستقیم شاه به دانشگاه تهران یورش برده و صدها تن از دانشجویان و اساتید را مورد ضرب و شتم قرار داده، مصدوم و مجروح ساختند و بسیاری از وسایل آموزشی و آزمایشگاهی و کتب و منابع مطالعاتی را نابود ساختند. گفته میشد حدود ۶۰۰ تن از آسیبدیدگان راهی بیمارستان شدند.
دکتر احمد فرهاد، رئیس وقت دانشگاه تهران، به دنبال حمله به دانشگاه ضمن نامهای خطاب به علی امینی، نخست وزیر وقت، به این حمله شدیداً اعتراض کرد و بلافاصله از مقام خود استعفا داد. در بخشی از این نامه آمده است: «پس از حمله به دانشگاه، سربازان و چتربازان بدون فرق و تفاوت، یکسان به دانشجویان پسر و دختر حمله کردند، دانشجویان بسیاری را به قصد کشت مضروب نمودند. من هیچگاه ندیده و نشنیدهام تا این حد بی رحمی، سادیسم، خشونت و خرابکاری از ناحیه قوای دولتی اعمال شود. بعضی از دختران را سربازان در تالارهای درس دانشگاه ازاله بکارت کردند».
در ادامه این نامه با اشاره به «خرابکاری سربازان» در دانشگاه آمده است: «هنگام سرکشی در بناهای دانشگاه صحنهای نظیر هجوم قشون وحشی به خاک دشمن را در برابر چشمانمان مجسم ساخت. کتابها پاره پاره شده بودند، نیمکتهای درس شکسته شده بودند، ماشینهای تحریر شکسته شده و خرد شده بودند، تجهیزات آزمایشگاه یا خراب و غیرقابل استفاده شده بودند و یا به سرقت رفته بودند. حتی بیمارستان دانشگاه از خرابکاری سربازان در امان نمانده بود و عده زیادی از سرپرستاران و بیماران یا مضروب شده بودند و یا مجروح.» رئیس دانشگاه تهران در ادامه با محکوم کردن این عمل وحشیانه و جنائی ادامه میدهد: «تمام روسای دانشکدهها و نیز خود من استعفای خود را به شما ابلاغ میکنم و این استعفانامهها مادام که مسئولین این وحشیگریهای حیوانی مجازات نشوند، معتبر خواهد بود.»
اردیبهشت ۱۳۵۷؛ واقعهای خونین در دانشگاه آذرآبادگان
در سال ۱۳۵۶ با درگذشت دکتر شریعتی و حاج آقا مصفی خمینی و اهانت روزنامه اطلاعات به امام(ره) که زمینهساز قیام ۱۹ دی گردید، اندیشه تداوم مبارزه مردم قم در ذهن و جان مردم غیور تبریز قوت یافت. ۲۹ بهمن، چهلمین روز کشتار مردم قم، دانشجویان و دانشگاهیان و مردم تبریز را در کنار هم قرار داد. عظیمترین حرکت سیاسی دانشجویان مسلمان دانشگاه تبریز در روز ۱۸ اردیبهشت سال ۱۳۵۷ اتفاق افتاد. اساتید مذهبی دانشگاه تبریز از سالیان قبل جلساتی با هم داشتند، این اساتید با صدور اعلامیهها، بیانیهها، شرکت در تظاهرات، به همراهی با نهضت اسلامی مردم، به خصوص دانشجویی پرداختند.
در این زمینه در کتاب دانشگاه آذرآبادگان به روایت اسناد که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است آمده است:
بعد از حرکت ۱۸ اردیبهشت ۵۷ که یک جریان کاملا سازمانیافته دانشجویی برای اعتراض به کشتار ۲۹ بهمن تبریز با هدف بیرون راندن گارد سلطنتی از دانشگاه انجام گرفت، زد و خورد مامورین با دانشجویان دانشگاه آذرآبادگان و شهادت پرویز میرزایی دانشجوی دانشکده ادبیات و محمد غلامی دانشجوی دانشکده علوم موجب تعطیلی کلاسها شد. حادثه خونین دانشگاه تبریز گذشته از آنکه در دانشگاههای دیگر کشور بازتاب وسیعی یافت، اولین اقدام هماهنگ استادان دانشگاهی تبریز را نیز در پی داشت.عدهای از استادان در منزل دکتر نیشابوری گرد هم آمدند و نامهای خطاب به ریاست دانشگاه تبریز در اعتراض به حادثه تهیه کردند که به امضای ۱۷۰ تن از اساتید دانشگاه رسید.
این نامه منتشر و نسخههایی از این نامه در سطح شهر تکثیر گردید، در این نامه آمده است: «ما امضا کنندگان زیر اعضای هیئت علمی دانشگاه آذرآبادگان به عنوان مربیانی که مشئولیت تعلیم و تعلم جوانان کشور را بر عهده داریم، به همه پدران و مادران داغدیده که فرزند خود را در حادثه اسفانگیز روز دوشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۷ در دانشگاه از دست دادهاند، سهیم و شریکیم. به اعتقاد ما مسئولیت مستقیم این سفاکیها و خونریزیها به پای کسانی است که به پلیس و ماموران انتظامی دستور دادند تا با مسلسل و تپانچه به سوی جوانانی که شعار لاالهالاالله... بر زبان دارند آتش گشایند. و به حریم دانشکدهها تجاوز کنند و در و دیوار کلاسها و سالنها مطالعه را به خون دانشجویان رنگین سازند. با نهایت شقاوت، احترام محیط دانشگاه و ابتداییترین حقوق و حرمتهای انسانی اسلامی و قانونی را زیر پا نهند. ما به اقتضای شرافت انسانی خود این ستمها و خونریزیها را محکوم میکنیم و تعقیب قانونی این حوادث و مجازات مسببان این خونریزیها را خواستاریم و اعاده حیثیت دانشگاه و استقرار اوضاع مناسب آموزشی را شرط اساسی انجام وظیفه علمی میدانیم».
علاوه بر تهیه نامه امضا شده از طرف دانشگاهیان تبریز، در همان هسته اولیه تشکل دانشگاهیان تصمیم گرفته شد که یک اقدام دستهجمعی نظیر راهپیمایی یا تجمع اعتراضآمیز در یک محل مشخص بهعمل آید و به دنبال آن نوعی قطعنامه با هدف افشای ابعاد و ماهیت فاجعه، محکوم ساختن اقدام و رفتار نیروی انتظامی و دفاع از دانشجویان به عمل آید.
تصمیم گرفته شد روز شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۳۵۷ یعنی روزی که برای اولین بار بعد از واقعه ۱۸ اردیبهشت اساتید و کارمندان در دانشگاه حاضر میشدند، تجمع و تظاهراتی ترتیب یابد و قطعنامهای در محکومیت واقعه ۱۸ اردیبهشت و عاملان خونریزی در صحن دانشگاه صادر و منتشر گردد.
۲۳ اردیبهشت ۱۳۵۷ استادان دانشگاه تبریز با صدور قطعنامهای تهدید کردند در صورتی که گارد از دانشگاه خارج نشود، برای تدریس در کلاسها حاضر نخواهند شد. دانشگاهیان در این قطعنامه چهار تقاضای مشخص داشتند:
۱) اخراج گارد از دانشگاه ۲) آزادی مجروحان و دستگیرشدگان این حوادث ۳) عدم محرومیت احتساب نمره صفر برای دانشجویان در صورت انحلال ترم ۴) معرفی و محاکمه علنی و قانونی ماموران متخلف که این حادثه را به بار آوردهاند.
در ادامه اجتناب اساتید از حضور در کلاسهای درس، روزنامه اطلاعات در این مورد نوشت: «یکشنبه، ۲۴/۲/۵۷ دکتر منوچهری به تهران احضار شد و این در شرایطی است که استادان دانشگاه هنوز از رفتن به اتاقهای خود در دانشگاه خودداری میکنند. با توجه به اینکه روز سهشنبه، فردا ۲۶/۲/۵۷ پایان تعطیلات چند روزه دانشگاه است، هنوز معلوم نیست استادان حاضر به تدریس خواهند شد یا نه. استادان دانشگاه که طی قطعنامهای تقاضا کرده بودند افراد گارد از محوطه دانشگاه بیرون فرستاده شوند، اما افراد گارد همچنان در محوطه داخلی دانشگاه مستقر هستند. مقامهای مسئول نیز تا به حال پاسخی به مفاد قطعنامه استادان دانشگاه ندادند».
پس از استعفای دکتر مرتضوی از ریاست دانشگاه، در جلسات شورای دانشگاه تصمیم بر ادامه کلاسها در ترم تابستان گرفته شد. اما دوم مرداد که قرار بود اولین روز تشکیل کلاسها باشد، شکلگیری بزرگترین تظاهرات دانشجویی در سطح دانشگاه همه بافتههای دکتر مولوی رئیس دانشگاه را برای بازگشایی کلاسها در تابستان رشته کرد و یک روز بعد رسما اعلام گردید که دوره تحصیلی ۵۶-۵۷ منحل شد. بعد از آخرین تظاهرات نیمه دوم سال ۵۶-۵۷ روز هشتم شهریور نهاوندی، وزیر علوم و آموزش عالی به تبریز آمد و در جمع استادان دانشگاه تبریز حاضر شد. وی با ایراد سخنانی، بر ضرورت مشارکت همه اعضای دانشگاه برای حل مسائل و مشکلات موجود تاکید نمود.
این نشست که با هدف راضی کردن اساتید برای حضور در کلاسها ترتیب داده شده بود، عملا نتیجهای نداد. دولت برای کنترل حرکتهای مردمی در تهران و برخی از شهرهای بزرگ از جمله تبریز، حکومت نظامی اعلام کرد. اساتید دانشگاه تبریز که مصمم به ادامه مبارزاتشان تا حصول نتیجه نهایی بودند، همانگونه که در قیام ۲۹ بهمن و ۱۸ اردیبهشت تبریز نقش بزرگی برعهده داشتند، برای شکستن حکومت نظامی اولین تظاهرات را انجام دادند. در این تظاهرات که اولین تظاهرات علنی استادان و دانشجویان بهصورت حرکت از داخل دانشگاه به خارج از آن و شهر بود، پلاکاردهایی هم تهیه شده بود و بعد از ایراد خطابههایی که اساس آن اجرای دستور امام مبنی بر شکستن حکومت نظامی بود.
دکتر واعظ از این درگیری چنین گزارش میدهد: «در نهایت یک عده بهشدت مضروب شدند. از استادان ما دکتر سلیمی خلیق و مرحوم آقای دکتر عطاری آنجا بودند. سربازها با باتوم و قنداق تفنگ میزدند. بالاخره راهپیمایی را در آنجا متلاشی کردند و نگذاشتند ادامه پیدا کند و به تعقیب تظاهر کنندگان پرداختند»
آبان ۵۷؛ حادثهای خونین حوالی دانشگاه تهران
رژیم در ادامه جنایات خود، در ۱۳ آبان ۵۷ در حوالی دانشگاه تهران خشنترین حادثه پس از ۱۷ شهریور را رقم زد که در پی آن تعدادی شهید و زخمی شدند. در اوایل آبان رژیم پهلوی دانشگاه تهران را تحت کنترل خود درآورد به طوری که روز پنجشنبه ۴ آبان، این دانشگاه توسط نیروهای حکومت نظامی بسته شد و از ورود دانشجویان جلوگیری به عمل آمد. هفتم آبان نیروهای ارتش در اطراف دانشگاه تهران مستقر شدند و از حضور دانشجویان در دانشگاه جلوگیری کردند.
روز شنبه ۱۳ آبان گروههای دانشآموزی با تعطیل مدارس به سوی دانشگاه تهران حرکت کردند و در آنجا به دانشجویان معترض پیوستند. متعاقب آن نیروهای نظامی از ساعت ۱۱ صبح محاصره دانشگاه را آغاز کردند. حدود ساعت ۱۲ ظهر نیروهای ارتش جلوی درب جنوبی دانشگاه مستقر شدند و شلیک نارنجک گاز اشکآور را به داخل دانشگاه آغاز کردند. تظاهرکنندگان با برافروختن آتش به خنثیسازی گازها پرداختند که ناگهان نیروهای نظامی نوک اسلحههای خودکار خود را از میلهها به سوی تجمعکنندگان گرفتند و بر روی آنها آتش گشودند. تعداد زیادی در خاک و خون غلطیدند و صدها نفر مجروح شدند. خبرگزاریها تعداد شهدا را ۱۰ نفر و دانشجویان ۶۵ نفر اعلام کردند. کمکم تظاهرات به بیرون از دانشگاه کشیده شد و سرتاسر تهران به میدان جنگ تبدیل شد. در این تظاهرات خیابانی ۳۰ نقطه تهران به آتش کشیده شد.
هر چند این آخرین جنایت رژیم پهلوی علیه مردم ایران نبود، اما بعد از آن رخداد، دانشجویان به همراه دیگر اقشار جامعه با حضور در میدان مبارزه، بساط رژیم شاهنشاهی را در هم پیچیدند.
گزارش از محمد رمضانی