به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ بسیاری از کسب و کار های موفق امروز محصول تلاش هایی هستند که افراد در زمان دانشجویی خود آغاز کرده اند. راه اندازی استارتاپ در دوران دانشجویی معایب و مزایای فراوانی دارد، اما فارغ از نتیجه تجربه ای بسیار گرانبهاست که باعث می شود بسیاری از کسانی که این تجربه را داشته اند آن را به دیگران نیز توصیه کنند.
هر دانشجویی می تواند فرصت راه اندازی یک کسب و کار جدی در سال را داشته باشد که می تواند درک خوبی از کارایی یا عدم کارایی آن به دست بیاورد.
استارتاپ به یک کسب و کار نوپا گفته میشود که با ایده ی خلاقانه و با هدف پیدا کردن مدل کسب و کار راهاندازی میشود و هیچ ضمانتی برای به موفقیت رسیدن آن وجود ندارد. اختلاف بر سر تعریف استارتاپ زیاد است؛ اما نکته مشترک در همه آنها این است که بر اساس یک ایدهی خلاقانه و جدید فعالیت آنها آغاز میشود.
بیشتر استارتاپها از پایه یا بنیان ایدههای محکمی نیستند. معمولاً از هر ۱۰ ایده دو الی سه ایده پیش برنده هستند و بقیه از دانش فنی کسب و کار برخوردار نیستند و همین علت را باعث شکست و زمین خوردن آنها تلقی کردند.
مزایای راهاندازی استارتاپ دانشجویی در دانشگاه
اولین موردی که محیط دانشگاه را بستری مناسب برای ایجاد استارتاپی فراهم میسازد در دسترس بودن مشتریان مورد نیاز است. دانشجویان دانشگاه ها منابع با ارزشی برای به آزمون گذاشتن ایده ها به حساب می آیند. هزینه ی چندانی نیز نداردو اگر از آنچه به آنان ارائه می دهید خوششان نیاید موضوع را صادقانه در میان می گذارند.
متقاعد شدن دانشجو به پرداخت مبلغی در ازای یک محصول یا خدمات، نشان می دهد محصول یا خدمات ارائه شده ارزش قابل اتکایی دارد.
همچنین دانشجویان ارتباطات وسیع و خوبی هم دارند و می توانند محصول یا خدمات را به سرعت فراگیر کنند.
در دنیای کسب و کارهای نوپا، اصطلاحات استارتاپی بسیاری شکل گرفته است ، اصطلاحاتی که دانستن آنها برای افرادی که قصد راهاندازی یک کسب و کار را دارد، بسیار مهم است. یک کارآفرین، در همه مراحل راهاندازی استارتاپ خود، از یافتن سرمایهگذار گرفته تا تعریف محصول، بازاریابی، طراحی وبسایت و حتی مرحله عمومی شدن کسب و کار، باید با اصطلاحات استارتاپی آشنا باشید.
افرادی که با محیط های استارتاپی و کسب و کار های نو ارتباط دارند، معمولا از اصطلاحات مشخصی برای بیان مقاصد خود استفاده میکنند. در ادامه به معرفی این اصطلاحات پرداخته میشود.
اولین اصطلاح رایج در استارتاپ ها اکوسیستم کار آفرینی (Entrepreneurship ecosystem) است.
اکوسیستم کارآفرینی به افراد ، سازمان یا نهادهایی اشاره می کند که محرک تصمیم فرد برای کار آفرینی است و بر احتمال موفقیت فرد در صورت راه اندازی کسب و کار کارآفرینانه تاثیرگذار است به عبارتی اکوسیستم محیطی مناسب برای رشد و موفقیت بنگاه های نوآور فراهم می کند مانند: ارگانهای دولتی، دانشگاهها، بانکها، کارآفرینان، مراکز رشد، مراکز شتاب دهی و صندوق سرمایه گذاری ریسک پذیر.
اصطلاح پرکاربر بعدی شتاب دهنده (Accelerator)است. شتابدهندهها شرکت هایی هستند که روی استارتاپهایی با ایدههای جالب و البته کاربردی سرمایهگذاری میکنند شتاب دهندهها به استارتاپ های برگزیده خدماتی از قبیل آموزش،سرمایه و امکانات اولیه و جذب سرمایه گذار ارائه می دهند. در واقع این شرکتها شانس موفقیت استارتاپها و پیدا کردن سرمایهی بالقوه برای فعالیتهایشان را بالا میبرند. شتاب دهنده ها به طور معمول در ازای گرفتن بخشی از سهام مالکیت استارتاپها تامین مالی میشوند.
مراکز رشد(Incubator) از استارتاپهایی حمایت میکنند که وارد مراحل ساخت شرکت خود شده باشند.بر خلاف شتاب دهنده ها، مراکز رشد به صورت دولتی یا وابسته به مراکز دولتی و شرکت های زیر مجموعه آن ها هستند. این مراکز بیشتر از استارتاپ هایی حمایت میکنند که در راستای سیاست گزاری های کلان کشوری هدف گذاری شوند. از مهم ترین تفاوت های مراکز رشد با شتاب دهنده ها ، عدم تأمین سرمایه اولیه استارتاپ ها توسط مراکز رشد است.
همه ما برای شروع یک فعالیت نیازمند استفاده از راهنمایی ومشاوره هایی افراد باتجربه هستیم. در فضای استارتاپی به این فرد مجرب و هدایتگر منتور میگویند. درواقع منتورینگ (Mentoring) فرآیندی است که در آن یک فرد باتجربه، هدایت و حمایت یک فرد یا تیم کم تجربه را در حوزه ای خاص برعهده می گیرد. فرد باتجربه منتور (Mentor) و فرد کم تجربه به عنوان منتی (Mentee) شناخته می شود.فرآیند منتورینگ یک ارتباط حرفه ای ، طولانی مدت و سودمند برای هر دو طرف می باشد.
مدیریت زمان یک عنوان بسیار عمومی است که میتواند مجموعهی گستردهای از چالشها، مهارتها و مسائل را شامل شود. اگر مدیریت زمان را در قالب استارتاپ ببریم عنوان مذاکره در آسانسور (Elevator Pitch)را برخود میگیرد. فرض شود در یک آسانسور با یک سرمایهگذار هم مسیر شدهاید و تنها ۳۰ تا ۱۲۰ ثانیه فرصت دارید او را متقاعد کنید که روی ایده شما سرمایهگذاری کند. به عبارتی شما باید در این چند ثانیه مشکل، راهحل آن و بازار مشتریها را برای سرمایهگذار توضیح بدهید و او را متقاعد کنید.
برای داشتن ایده نو نیازی نیست از ابتدا با اثبات های علوم کاربردی و نظری استفاده کرد فقط کافی است فقط هرآنچه در ذهن است را بیرون آورد. به این عمل طوفان فکری (Brainstorming) میگویند. به طورطبیعی طوفان فکری یک راه حل مناسب برای جمع آوری ایده های مختلف به منظور حل مشکل یا مشکلات پیش آمده است. این فرآیند معمولا به صورت گروهی و تحت هدایت مجری صورت می گیرد. در طی این فرآیند راه حل هایی که توسط اعضای گروه ارائه می شوند ، بررسی شده و در نهایت به یک ایده نو و مناسب برای حل مشکل دست پیدا میکنند .
شاید بتوان گفت اولین مرحله طبقه بندی ایده و محتویات آن تهیه بوم مدل کسب و کار (Business Model Canvas) است. بوم مدل کسب و کار یا ابزار مدیریتی و کارآفرینانه استراتژیک است که اجازه میدهد مدل کسب و کار خود را توصیف، طراحی و اختراع کرده یا آن را به چالش کشیده و یا تغییر داد. بوم مدل کسب و کار ابزار ساده تصویری و در عین حال بسیار قدرتمند است که ۹ بخش سازنده مدل کسب و کار را توصیف میکند. این بخشها شامل بخش(های) مشتریان، ارزش پیشنهادی، کانال(های) توزیع، ارتباط با مشتریان، جریان درآمد، فعالیتهای اصلی، منابع اصلی، شرکای کلیدی و ساختار هزینهها است.
در پایان باید توجه داشت دانستن واژه نامه استارتاپی، کافی نیست و باید کارکرد هر اصطلاح را نیز دانست تا در صورت نیاز، تسلط کافی بر آنها صورت بگیرد.
در واقع درک و استفاده از اصطلاحات رایج استارتاپ، در عملکرد یک کسب و کار تاثیرگذار است وآنچه که استارتاپ های دانشجویی را قابل اهمیت می کند اراده برای شروع است.
لازم است توجه داشته باشید حتی اگر در دوران دانشجویی کسب و کاری به راه بیاندازید و شکست بخورد، این تجربه امتیاز بسیار بزرگی برای رزومه ی دانشجو محسوب خواهد شد. راه اندازی یک کسب و کار نشان می دهد فرد کنشگرا، خلاق و با انگیزه است؛ همان ویژگی هایی که شرکت های موفق به دنبالشان هستند. تجربه ی اداره ی یک استارتاپ در دوران دانشجویی می تواند به سرعت دانشجو را در مسیر فرصت های رهبری در یک شرکت دیگر قرار دهد.
گزارش از معصومه احمدی