به گزارش سرویس کتابخانه «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ جنگ آخرین حد خشونت است که به مرگ انسانها میانجامد و زندگی دو طرف درگیر را نابود میکند. جغرافیای سیاسی افغانستان با خونریزی و کشتار صدها هزار انسان شکل گرفت و هنوزهم روزانه دهها انسان در اثر جنگ در این جغرافیا میمیرد. اما زنان بیشتر آسیبپذیر و قربانی اصلی جنگاند.
آسیبپذیری زنان از جنگ و شرایط جنگی هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیرمستقیم یک تاثیر ویرانگری را متقبل میشود که از آغاز جنگهای داخلی در این جغرافیا نسل اندر نسل هنوز هم ادامه دارد. به همان مقدار که جنگ یک پدیدهی زشت است پیامدهای جنگ نیز به همان اندازه ناگوار است. جنگ زندگی را سنگینتر و خشونت را سهلتر میسازد. در این وهلهای از زندهگی متاثر از جنگ، زنان بیشترین آسیبهای جسمی-روانی را متقبل میشود که نمونهی بارز آن زندهگی در قالب ایدیولوژی جنگجویان و در چنگال مرگ و اسارت است.
کتاب "ملکه بامیان" که درونمایهای خانوادگی و عاشقانه دارد به اثرات مخرب جنگ بر زندگی کودکان و زنان اشاره دارد. کتاب، در حرکتی قابل تحسین، سعی کرده است پلی میان لهجه فارسی ایرانی و لهجه فارسی افغانستانی بزند. کتاب برگرفته از داستانی واقعی است که بخش هایی از آن با قدرت تخیل نویسنده همراه شده است. این کتاب داستان دختری است از هزارههای افغانستان که ساکن روستایی در نزدیکی شهر بامیان است. «ملیکه»، قهرمان داستان زندگی خود را از هشت سالگی در اواخر دهه ۷۰ شمسی تا ۲۰ سال پس از آن و جنگ در سوریه برای مخاطب امروز روایت میکند.
خبرنامه دانشجویان در مصاحبه ای اختصاصی به سراغ نویسنده کتاب رفته و درخصوص چگونگی خلق اثر تا تجربیات این نویسنده دانشجو به گفتوگو پرداخته است.
سوال: خیلی از اهل قلم وقتی نویسندگی را شروع میکنند، الگوهایشان نویسندههای دیگر است، تا چه حد فکر و وقت صرف شکل دادن به قلم و سبک مختص به خودتان کردهاید؟
از بچگی اهل مطالعه بودم، برای مدرسه رفتن، با سواد شدنم خیلی جنگیدم. من برای این تفکر که دختران هم نیاز به تحصیل دارند نیزجنگیدم. اولین فرد خانواده بودم که تحصیلات را شروع کردم. برای رفتن به مدرسه نذرکرده بودم. خاطره خوشحالی ورودم به مدرسه هنوز که هنوزه برایم شیرین است. هرپولی از قالیبافی بدست میاوردم میرفتم مجله میخریدم و یا کاغذپاره های خیابان هارا میخواندم.
آنقدر ذوق کتاب ها را داشتم که کتاب های سال بالاتر را زودتر میگرفتم و می خواندم.
اولین الگو و مشوقم پدرم بود.ایشان یک کتابخوان و اهل خرید کتاب حرفه ای بودند. رویای نویسندگی را از بچگی نداشتم و صرفا به جهت افزایش سطح اطلاعات میخواندم. عاشق کتاب های دفاع مقدس بودم. داستان های نوجوانانی که این دوران را گذرانده بودند. اولین کتاب هایی که خواندم کتاب های دفاع مقدس بود. زمانیکه ما اتباع توانستیم عضو کتابخانه شویم بسیار خوشحال کننده بود. به امانت گرفتن کتاب از کتابخانه برای فردی مثل من که عطش مطالعه و خواندن را داشت بسیار خوشایند بود.
اما در خصوص ملیکه باید گفت معلم هنر اولین جرقه ی نویسندگی را در من زد. تحقیقی که برای این درس باید تهیه می کردم. قصه ی ملکه ی بامیان داستان جنگ های داخلی افغانستان. تحقیق ۱۳صفحه ای با تصویرسازی های کودکانه که با کمک خواهرم تکمیل شد. معلم این کتابچه را برگزید وهمراه باخودش برد. بعد از ان فصل های اول را شروع به نوشتن کردم و متاسفانه در اساس کشی ها گمشدند.
زمانی که به طور جدی نوشتن ملکه بامیان را شروع کردم سال۹۴ زمانی که کنکور دادم و نشد که بروم دانشگاه و از این اتفاقات گذر میکنم. بعد از آن رفتم سراغ نویسندگی اولین کتابم که به چاپ رسید " بازگشت" بود.دومین کتابم وشاید مهمترین و بزرگترین دلیل من برای نویسندگی همین ملکه بامیان بود که چند سال از کودکی پای صحبت بزرگترها بودم و راوی اصلی که یک دهه برایم روایت کرد وخودم رامدیون میدانستم که باید بنویسم و انگیزه بعدی و اصلی من کتاب های اقای خالد حسینی بود. جدا از رویکرد ایشان، قلمشان را بسیار میپسندم و برایم زیبا و دلکش بود. بعد از خواندن کتاب های ایشان به خودم نهیب زدم هرطور شده باید ملیکه بامیان را بنویسم چون روایت میکند از دل تشیع.
زنان قربانیان خاموش در جنگ های مردان
میدان نبرد جای کشتن و کشته شدن است؛ اما زنان بدون تعلق به گرایش فکری جنگجویان دوسوی جبهه در انتظار خبر مرگ و زندهگی مردان خانواده میشکنند، میسوزند و نابود میشوند. با کشته شدن هر مردی در جبههی جنگ، یک زن تمام زحمتهای عمرش به هدر میرود، یک زن برادرش را از دست میدهد یک زن یتیم میشود و یک زن بیوه میشود و رویاهایش در آتش جنگ میسوزد. این یک بخشی از قضیه است که زنان با کشته شدن مردان در خط نبرد، آسیب میبینند و به صورت غیرمستقیم هیولای هولناک جنگ زندهگیاش را نابود میکند. زنانی که مرد شان را در جنگ از دست میدهند طبق فرهنگ سنتی افغانها مجبور است تا آخر عمر یتیمداری کند و ازدواجهای ناخواسته را متقبل شود.
اما آسیبپذیری زنان از جنگ بهصورت مستقیم بهجز آوارهگی و فلاکت جنگ، تحمل حاکمیت ایدیولوژی جنگجویان است. امروز خشونت علیه زن یک مشکل فراگیر و محو خشونت از زندگی زنان یک دغدغهی جهانی است.
سوال: باتوجه به اینکه شماهم خانم هستید چقدر فضای زنانه به شما کمک میکرد که فضای ملیکه را درک کنید؟
بارها شده است من با روایت های ملیکه گریه کردم. باخنده هایش خندیدم، ذهنم پرکشیده و خودم را جدای از ملیکه ندیدم و بااو همزاد پنداری کردم. ازآنجاییکه یکسری از اتفاقاتی که برای ملیکه افتاده بود برای من و دختران دهه هفتادی نیز اتفاق افتاد ومشترک بود وچون تجربه داشتم بهتر درک میکردم.
سوال: از سختی هایی که در راه نوشتن کتاب برایتان پیش آمد بگویید؟
سختی های راه برای هرنویسنده ای وجود داره اما برای افغانستانی ها بیشتر است. حالا این سختی ها ویژه تر میشود برای دختری مثل من که کم سن وسال بودم و کم تجربه و ازآنجاکه دنبال دیده شدن نبودم ویک شخصیت گمنام و ناشناخته داشتم طبیعتا سختی های راه بیشتر بود. این کتاب حدود ۵سال طول کشید که به چاپ برس د.یعنی از سال ۹۴ تا سال ۹۹ چاپ کتاب طول کشید.
اما اینکه این کتاب چطور به کتابستان رسید هم خودش قصه هایی دارد!
که بماند طلبتان.
بعد از متوسل شدن به امام رضا مسیر برایم هموارتر شد. درنهایت آنکه با آقای رضا امیرخانی تلفنی صحبت شد و ایشان طرح را که دیدن خیلی پسندیدن و تشویق کردند که حتما تلاش کنم برای چاپ. ایشان فرمودن در ایران اینچنین کتابی نداریم و نیزداستان نابی برای ایرانی ها و افغانستانی هایی که ساکن ایران یا ساکن جهان هستن می باشد. از آقای امیرخانی خواستم که برای داستان مقدمه بنویسد. ایشان جمله ای فرمودند و من همیشه تا به امروز این صحبتشان در ذهنماست.
ایشان فرمودن نباید تمام زحمات چندین ساله شما با مقدمه من زیر سوال برود شما خودتان باید مقدمه اش پیدا کنید و تنها صحبت ایشان در خصوص چاپ در کتابستان این بود که حق هر نویسنده هست که اگر هم کم سن وسال وکم تجربه هست باید قلمش و طرحش دیده بشود وبعد رد یا پذیرفته شود. بعد از آن از کتابستان تماس گرفتند و چاپ این کتاب شروع شد.
سوال: اسم کتاب هایی هایی که نوشتید؟ و باتوجه به سختی هایی که تجربه کردید بازهم نویسندگی را ادامه می دهید ویا قصد چاپ دارید؟
اولین کتاب، کتاب بازگشت که سال ۹۴ در انتشارات دارخوین به چاپ رسید.
رمان و مجموعه داستان که در یک دبیرستان دخترانه میگذرد با موضوعات مذهبی و اجتماعی که مخاطب خاص نوجوان را دربرمیگیرد و به زبان ساده برای مخاطب نوجوان نوشته شده است.
کتاب های بعدی در حوزه شهدای فاطمیون استان اصفهان هست. دانشنامه ای که دوجلد دارد. عاشقانه های همسران شهدا با عنوان عاشقانه ی بانوان دمشق یک و دو. ۲۹ کتابچه با تعداد صفحات ۷۰تا۱۰۰، که خاطرات شهدای لشکر فاطمیون اصفهان را به نگارش درآوردم.
باتوجه به حساسیت هایی که برای خانواده ها و شهدای فاطمیون بود طبیعتا سختی هایش دوچندان بود. از سختی های مجوز تا نشر و اتفاقات عجیبی که برای این کتاب ها افتاد میگذرم. اما من همچنان عزمم رو جزم کردم و خاطرات شهدای فاطمیون همه شهرستان های اصفهان را از اوایل جنگ تا سال۹۷ تا ۹۸ جمع اوری کردم. درنهایت با وجود اینکه تک تک خانواده های شهدا منتظر بودند تا کتاب هایشان رونمایی شود، متاسفانه هیچ رونمایی برگزار نشد.
امیدوارم درکنار برنامه هایی که برای شهدای فاطمیون گرفته می شود یکباری هم برنامه ای را درجهت رونمایی از کتاب هایشان باحضور خانواده هایشان گنجانده شود تا خوشحال شوند.
البته که بعد از مدت ها با تلاش ناشر، چاپ اول کتاب ها انجام شد و راهشان را پیدا کردند. همچنین از این کتاب ها در موکب های مسیر کربلا و بعضا در شهر سوریه و… استفاده شد و در اختیار عموم قرار گرفت. اما خب همچنان رونمایی نشده اند.
کتابی که قرار هست بزودی منتشر شود ان شالله کتاب «مسکوی کوچک افغانستان» است. از نشر سوره مهر قرار هست روانه بازار بشود. داستان کتاب مربوط به یک خانم افغانستانی هست که ۶شهید داده است و آخرین فرزندشان در سوریه شهید میشوند.
سوال: اگر صحبتی با مسئولین فرهنگی و ناشران در خصوص معرفی وهمکاری و… دارید بفرمایید؟
همانطور که قبلا گفتم مشکلات برای اکثر نویسندگان هست،من کتاب هایی دارم که با وجود بسته شدن قرارداد اجازه نشر داده نشد. درخصوص کتاب ملکه بامیان باید گفت متاسفانه پانوشت خوردن به جای پاورقی از خوانندگان کتاب کم کرد و روشی خوبی برای ترجمه لهجه اصلا نیست و دومین مشکل که خیلی اذیت کننده بود مصاحبه ناشر در خبرگزاری تسنیم بود که ایشان مرا به عنوان همسر شهید مدافع حرم معرفی کردند در حالیکه من یک دختر کم سن و سال بودم و تا با حال اصلا ازدواج نکردهام، این موضوع مرا با چالش هایی روبه رو کرد. سال ۹۹ که چاپ سوم ملکه بامیان رفت و من نویسنده متاسفانه اصلا اطلاعی پیدا نکردم. اخرین نفر خودم متوجه شدم کتاب به چاپ دوم و سوم رسیده است. به دلیل مسئله های مالی و دغدغه های خانوادگی مدتی هست کار نویسندگی رو کم رنگتر کرده ام ولی در هر صورت علاقه ی من این حوزه است و امکان نادیده گرفتن ندارم.
مشکلی که برای نویسندگان اتباع وجود دارد عضو صندوق هنر و اهل قلم شدن هست. با وجود اینکه کتاب ملکه ی بامیان به عنوان نویسنده ی مهاجر در جشنواره تقدیر و برگزیده شد اما امکان عضویت در صندوق هنر داده نشد.
البته که من میدانم شرایط الان برای ناشران سخت شده و سراغ هرکتابی نمیروند و باتوجه به وضعیت کتاب و نیز بحث اقتصادی در خصوص قیمت کاغذ و دیگر مسائل من به ناشران و مسولان حق میدهم محتاطانه عمل کنند.
امیدوارم ناشران دغدغه یافتن استعدادهای اهالی قلم در میان اتباع را پیگیری کنند چراکه نویسنده هایی که از خود شهر سوریه یا افغانستان باشند قطعا بهتر عمق مطلب و حس را بیان میکنند تا اینکه فردی غیر از آنها روایت گری کند.
توصیه من تنها این است از ظرفیت نویسندگان غافل نشوند.
جمهوری اسلامی دامنه امنی برای زنان جهان
در دیدگاه امام خمینی(ره)، زن مکلف به فعالیت هرچه مؤثرتر در جامعه اسلامی است؛ آن حضرت میفرماید: اسلام زن را مثل مرد در همه شئون دخالت میدهد. زن باید در مقدرات اساسی مملکت دخالت کند و متناسب با چنین رشدی میتواند در ساختمان حکومت اسلامی مسئولیتهایی به عهده بگیرد. زن با مرد فرقی ندارد. تنها مرزی که آزادی زن در آن متوقف میشود، مرز خروج زن از شأن انسانی و قرارگیری او به عنوان بازیچه غرایز دیگران است.
در نظام جمهوری اسلامی ایران، زن همان حقوقی را دارد که مرد از آن حقوق بهره مند است؛ حق تحصیل، حق کار، حق مالکیت، حق رأی دادن و حق رأی گرفتن. در تمام جهاتی که مرد حق دارد، زن هم حق دارد.( صحیفه امام، ج ۸، ص ۱۸۹)
از نظر امام خمینی رحمتالله علیه؛ هیچ مانعی برای پیشرفت زنان در جمهوری اسلامی نیست و اگر ما حدودی داریم برای اعتلای انسان است نه محدودیت، به آن مفهوم که مانع باشد و ایشان معتقد بودند زنان باید در مقدرات اساسی کشور دخالت کنند. در حقیقت ایشان راه را برای تحقق عدالت در حوزه زنان باز کردند. پرواضح است جمهوری اسلای امروزه در تحقق این شعار گام هایی عملی برداشته وجایگاه امنی برای گسترش فعالیت های اجتماعی و فرهنگی زنان دیگر جوامع را نیز فراهم ساخته است.
گزارش از معصومه احمدی