به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران» یادداشت از احمد هاشمی/// بررسی تحولات انقلاب اسلامی ایران و اهمیت حوادث سیاسی و تاریخی حاصل از مبارزات ملت مسلمان ایران به رهبری امام خمینی در طول دوران مبارزات از سال ۱۳۴۱ تا پیروزی انقلاب، بطور کلی صاحب نظران و ملت ایران را از یکی از ابعاد مهم و کلیدی انقلاب اسلامی بازداشته است و می توان ادعا کرد که علی رغم مکتوبات بسیاری که درباره انقلاب اسلامی نگاشته شده است ولی باز هم به حد کفایت به عرصه هویتی-عقیدتی و ایدئولوژیک انقلاب و تقابل با جریاناتهای فکری مخالف و نیز پاسداران و پاسبانان عقیدتی این عرصه، پرداخته نشده است، عرصه ای که در همان دوران قبل از انقلاب با توجه به جنجال و هیاهوی مبارزات سیاسی نادیده و مغفول ماند و بعد از پیروزی هم در سایه روایت حوادث سیاسی مبارزات محجور واقع شد، ولی پیشگامان این عرصه پشت پرده گمنامی سنگری حساس را حفظ کردهاند که علاوه بر محنت کشی آنان از طرف دستگاه پهلوی، طعن و ملامت هایی را از طرف مبارزان نیز برای آنان به همراه داشت.
سنگر پاسبانی ایدئولوژیک همان عرصه ای است که سرداران آن علاوه بر توجه به مبارزه علیه شاه و سرنگونی حکومت وی، به این مهم التفات داشتند که باید جبهه مبارزه مقدس علیه استبداد و استکبار را از تفکرات انحرافی پاک نمود. آنها معتقد بودند که برای پیروزی سیاسی استفاده از هروسیله و ارتباط با هر گروه انحرافی جایز نیست.
باتوجه به آنچه که از مجتهد شهید آیت الله سید مصطفی خمینی روایت شده است، باید ایشان را از مهمترین مرزبانان عقیدتی انقلاب اسلامی در نجف دانست که در این راه با هیچیک از جریانات و شخصیتهای منحرف تعارف و تسامح نداشت.
در کتاب «نهضت امام خمینی» دفتر پنجم که روایتی منحصر بفرد از شخصیت و زندگی و مجاهدت های شهید آقا مصطفی از قم تا نجف است به این روحیه پاسبانی از مکتب و نفوذناپذیری ایشان که برآمده از بصیرت جریان شناسانه ایشان بود به خوبی اشاره شده است و در همین باره در این کتاب چنین روایت شده است:
«مصطفی به رغم اینکه از هواداران سرسخت حرکت مسلحانه بود و مبارزان روحانی در نجف را به فراگیری و آموزش چریکی و نظامی برمی انگیخت، نسبت به گروهی که زیر نام «مجاهدین خلق» به صحنه آمدند(۱۳۴۹) از آغاز موضع منفی داشت؛ هیچگاه آنان را باور نکرد و با آنان هرگز به گفتگو ننشست و به شدت از آنان دوری گزید. مصطفی پیش از هر عالم دینی و پیشوای روحانی به انحراف دکتر علی شریعتی پی برد و اندیشه های او را برای اسلام راستین و جامعه اسلامی زیانبار می دید و برنامه های او را جریانی هدایت شده از سوی رژیم شاه و دستگاه مخوف جاسوسی-امنیتی آن رژیم در راه اختلاف افکنی میان ملت ایران(به ویژه حوزه و دانشگاه) می دانست.
او بر این باور بود که شریعتی دانسته یا ندانسته بر آن است که پیوندی را که به دنبال آغاز نهضت امام میان دانشگاهیها و حوزویها پدید آمده است، از هم بگسلد و بار دیگر روحانیون و دانشگاهیان را رویاروی یکدیگر قرار دهد...این جریان شناسی و نفوذ ناپذیری مصطفی برای برخی از سازمان های و گروه های سیاسی و مهرههای مرموزی که در اندیشه رخنه و نفوذ در بیت امام و در میان نزدیکان او بودند، سخت آزاردهنده و نگران کننده بود. او را سدی در برابر نقشهها و دسیسههای خود در بیت امام در نجف میدیدند، از او دلی پرکین و چرکین داشتند، پیوسته ضد او جوسازی و شایعهپراکنی میکردند، اینجا و آنجا رواج میدادند که «حاج آقا مصطفی مبارز نیست» با مبارزین میانه خوشی ندارد.»[۱]
در جبههای دیگر و در سنگر مقدس حوزه علمیه قم نیز پاسداران اندیشه اسلامی چشم بر مرزهای عقیدتی انقلاب اسلام داشتند و از ورود نامحرمان ضدمکتب به حریم مقدس انقلاب اسلامی جلوگیری میکردند. علامه مصباح یزدی همان کسی بود که در این عرصه تا آنجا با علم و آبروی خود مقاومت نمود که در نهایت آماج تهمتها و کینهها قرار گرفت وعناصری نظیر آقای هاشمی رفسنجانی و همفکران وی همه مجاهدتهای ایشان در طول نهضت نادیده گرفته شده و به عنوان فردی «ضد انقلاب» معرفی کردند.
علامه مصباح با اینکه در ابتدای نهضت مجاهدانه به نگارش نشریه سری «انتقام» دست زد و در این نشریه به دفاع از نهضت امام خمینی و نقد دستگاه پهلوی پرداخت، اما هرگز از سنگر مرزبانی مکتب پا پس نکشید و در این راستا با تفکرات انحرافی که خود را انقلابی جا زده بودند همانند «شریعتی» و «مجاهدین خلق» به ستیز پرداخت.
در کتاب «عمار انقلاب» که حیاتنامه فکری و سیاسی علامه مصباح از ولادت تا پیروزی انقلاب اسلامی را بیان کرده است به این مرزبانی عقیدتی در مقابل افکار شریعتی، همانند شهید آقامصطفی خمینی چنین اشاره میکند:
«در میان یاران امام، علامه مصباح و آیت الله شهید سید مصطفی خمینی نیز، این چنین بودند و هیچگاه حاضر به تایید افکار و آثار شریعتی نشدند و بلکه به اقتضای شرایط، به نقد آثار و ابراز مخالفت با آن نیز می پرداختند.»[۲]
از سوی دیگر همانند پاسبان مکتب انقلاب اسلامی در نجف، علامه مصباح یزدی هم در سنگر قم به موضعگیری علیه مجاهدین خلق که خود را در صف انقلابیون جا زده و عدهای را به خود جذب کرده بودند، میپرداخت:
«یکی از مواضع مهم آیتالله مصباح یزدی، موضعگیری در برابر گروه مجاهدین خلق بود که به جهت همین موضعگیری، برخی از روحانیون مبارز از جمله آقای هاشمی رفسنجانی از ایشان فاصله گرفتند و او را از مخالف مبارزه و انقلاب میخواندند. از نظر این عده مخالفت با سازمان التقاطی و انحرافی مجاهدین، مساوی با بریدن از مبارزه و مخالفت با نهضت تلقی میشده است. در مقابل، آیتالله مصباح بنیان شکلگیری و جذب افراد در مجاهدین خلق را فاسد میدانست و آن گروه را در زمره گروههای التقاطی می شمرد. ایشان سرچشمه جذب بسیاری از افراد و جوانان به این گروه را در کتابها و افکار شریعتی می دانست.[۳]
انقلاب اسلامی مرهون مجاهدت های بسیاری از مبارزان مردمی و دانشگاهی و حوزوی بود و در این نهضت بسیاری از مردم مسلمان ایران مرارت و مشقت کشیدند ولی قطعا نقش پاسداران عقیدتی ای همچون آیت الله شهید مصطفی خمینی و علامه مصباح یزدی در جلوگیری از التقاط و انحراف جریان انقلاب بی بدیل و انکار ناشدنی است.
پی نوشت ها:
[۱]- روحانی، حمید، نهضت امام خمینی، ج۵، صص۲۳۵-۲۳۳.
[۲]- مقدمی شهیدانی، سهراب، عمار انقلاب، ص۴۴۸.
[۳]- مقدمی شهیدانی، سهراب، عمار انقلاب، ص۵۶۵.