به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ مهدی جمشیدی/// گزارههایی که در ادامه میآید، بخشهایی از فصلنامهای به نام «مصوّت» است که با حمایت «معاونت فرهنگیِ سپاه» منتشر میشود. بنده با مسئولان مربوط، سخن گفتم و استدلال کردم، اما هیچیک از گفتههای مرا نپذیرفتند. این فصلنامه، از مصادیق التقاط و نفوذ و انحراف فکری و ضدیت با گفتمان اصیل انقلاب اسلامی است که دست در کیسۀ بیتالمال مسلمین دارد؛ آن هم به واسطۀ جانبداری و حمایت قطعیِ یک نهاد فرهنگیِ بهاصطلاح انقلابی. بخوانید:
«اعتراضات سال ۱۴۰۱ توانسته شکافهای قومیتی ناشی از سیاستگذاریهای ناصحیح قومیتی را فعالتر کند.»(ص۱۱).
«پیشنهاد میشود ... دولت در دوقطبیهای غیرسودمند همچون جوانان انقلابی ... تجدیدنظر کند.»(ص۱۱).
«بعد از سال ۱۳۷۶، حاکمیت، توهمی نسبت به روندهای توسعه پیدا کرد که باعث شد دیگر اجازۀ ادامه روند توسعه را ندهد.»(ص۲۶).
«هر نوع باور ایدئولوژیک، آنجایی که خصلت فقهی پیدا میکند، مانعی بر سر راه سرمایه اجتماعی است.»(ص۴۲).
«ساختار سیاسی ما، زنی را تشویق میکند که حوزۀ فعالیتش محدود در سطح خانواده باشد.»(ص۵۳).
«تنشهای مسائل زنان و گفتمان انقلاب و حاکمیت، تنشهای سطحی و گذرا نبودند ... جنبش سال ۱۴۰۱ و تحولات پس از آن، بارزترین تبلور این تنش و تضاد ساختاری بین زنان و گفتمان انقلاب و حاکمیت بود.»(ص۶۸).
«در جنبش سال ۱۴۰۱، جنس رابطۀ زنان با حاکمیت، فقط فاصله و تفاوت میان این دو نبود و نیست، بلکه نوعی تعارض و ستیزه میان حاکمان و زنان ایجاد شد.»(ص۷۰).
«در جنبش ۱۴۰۱ و تحولات پس از آن، شهر به صحنهای از درگیریها و تضادها و تنشهای میان شهروندان و حاکمیت تبدیل شده و در این صحنه، زنان بازیگران اصلی میدان هستند.»(ص۷۰).
«حاکمیت به سوی سیاستهای پلیسی و امنیتی سوق یافته است.»(ص۷۰).
«پلیسیکردن فضای شهر، نقابی است بر چهرۀ پرتنش شهر که بهطور موقت، این تعارضات را پنهان کند.»(ص۷۹).
«اتفاقات پاییز ۱۴۰۱، یک جنبش اجتماعی بود.»(ص۷۳).
«اتفاقاً دینداران هستند که مدافع آزادی انتخاب پوشش میشوند؛ چون همین دختران و زنان مذهبی در دفاع از این جنبش، صدایشان بیشتر از سکولارها و بیدینها درآمد.»(ص۷۴).
«اصلاً زنبودن، از آن حالت جنسیتی و ابژهبودن خارج شده است. امروز صرفِ بیحجابی، به معنای ارائۀ جنسی و اندامهای زنانه در معرض نگاههای جنسی نیست.»(ص۷۴).
«خوانش رسمی از این تغییرات، دچار بنیادگرایی میشود و مقابلش میایستد.»(ص۷۶).
«مهسا امینی از نگاه جامعه، داشت تاوان حضور در حوزۀ عمومی با پوشش دلخواه خودش را میداد.»(ص۸۳).
«زنها با مرگ این خانم، آن محدودیتهای خود را دوباره مرور کردند و احساس کردند آن محدودیتها، باعث مرگ این دختر شده است.»(ص۸۴).
«آنچهکه در ابتدای اتفاقات پائیز ۱۴۰۱ در ایران شاهد بودیم، خواست زنان برای پسگرفتن خیابان سنت، عرف، قانون و تصمیمگیری بود.»(ص۸۴).
«حساسیت ذهنی زنان نسبت به اینکه سهم ما از حوزۀ عمومی چیست، در این برهۀ تاریخ، برجسته شد.»(ص۸۵).
«معترضین در سال ۱۴۰۱ با هدف سیاسی وارد نشده بودند، بلکه بحثشان حق انتخاب بود. میخواهم انتخاب کنم که فلان آهنگ را گوش بدهم و انگار که یک پلهای بود برای گفتن اینکه من را هم ببین و من هم وجود دارد.»(ص۸۶).
«من اعتراضات سال ۱۴۰۱ را اعتراض یا تلاش زنها برای بازپسگیری حوزۀ عمومی یا سهمخواهی از حوزۀ عمومی میدانم... آنها امنیت و آزادی در حوزۀ عمومی را میخواهند.»(ص۹۲).
«طی دهههای گذشته، ما با ترکیبی از قشریگری و محدودسازی فضاهای مدنی سروکار داریم که با ناکارآمدی مدیران کشور و فساد گسترده و علنیشان درآمیخته است. جنبشهای مردمی، واکنشی جمعی و عقلانی به این وضعیت است.»(ص۹۶).
«آنچهکه شاهد هستیم، آزادسازی گامبهگام قلمرو مدنی است... بیشترین منع و محدودیت در این حوزه، بر بدن زنان سوار شده بود.»(ص۹۷).
«قرائت رسمی حاکمیت به شکلی نادرست، کوشیده فضاهای مدنی را محدود و تعطیل کند.»(ص۹۷).
«ما در جامعهمان با یک روند فراگیر و بسیار عمیق دینگریزی روبرو هستیم. بخشی از این ماجرا، پیامد دلزدگی از هنجارهای ریاکارانه و دستاویز قرارگرفتن مذهب، نزد کسانی است که ناپاکی اخلاقی یا فساد مالی دارند.»(ص۹۷).
«معنویتباوری شخصی و متکثر، جایگزین مناسک رسمی دینی شده که در بسیاری از موارد، وامگرفتهشده از ادیان مدرن است.»(ص۹۸).
«هیچ عجیب نیست که سستشدن چسبهای اجتماعی مثل دین، با تشدید هویت ملی و تأکید بر تاریخ مشترک جمعی جبران شود.»(ص۹۹).
«سوژگی جنسیتی کنار گذاشته شده ... بعد از اتفاقات پائیز ۱۴۰۱ ... مردان هم از درِ همکاری و همدلی با زنان درآمدهاند و عرصۀ زیست اجتماعی برای زنان، راحتتر شده است.»(ص۱۰۴).
و ...



