به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران» یادداشت از الهه خوانساری*///؛ رهبر معظم انقلاب اسلامی در طول سالهای گذشته، همواره تحولات کشور و جهان را با نگاهی کلان و مبتنی بر چینش جبههها تحلیل کردهاند. به همین دلیل، در ادبیات راهبردی ایشان مفاهیمی مانند آرایش نظامی، آرایش سیاسی، آرایش اقتصادی و در سالهای اخیر با بسامد و تأکید بیشتر، آرایش رسانهای جایگاه ویژهای یافته است.
آرایش رسانهای ناظر به هندسه قدرت در میدان رسانه است. اینکه چه کسی، با چه پیامی، در چه زمانی، از چه رسانهای و با چه هدفی وارد میدان میشود. آرایش رسانهای یعنی شناخت دقیق صحنه نبرد، بازیگران، ابزارها، مخاطبان و نقاط آسیبپذیر؛ همان چیزی که دشمن آن را بهخوبی فهمیده و متأسفانه ما در برخی مقاطع از آن غفلت کردهایم.
پس از حوادث سال ۱۴۰۱، دشمن به این جمعبندی رسید که فشار اقتصادی، تحریم و حتی تحریکهای اجتماعی، بهتنهایی قادر به تحقق اهداف راهبردی او نیست. از همینرو، کانون درگیری را به سطح ادراک، احساس و ذهن جامعه منتقل کرد. رهبر انقلاب از این وضعیت با عناوینی چون جنگ رسانهای، جنگ تبلیغاتی، جنگ شناختی و جنگ روانی یاد میکنند؛ جنگی که هدف آن نه تصرف سرزمین، بلکه تغییر باور و محاسبه مردم است.
این الگو در جنگ تحمیلی دوازدهروزه اخیر نیز بهوضوح تکرار شد. دشمن در میدان واقعی و نظامی به اهداف خود نرسید، اما بلافاصله وارد فاز رسانهای شد تا شکست میدانی را با پیروزی روایتی، آن هم نه با یک رسانه یا یک کشور، بلکه با یک جبهه وسیع، سازمانیافته و چندلایه جبران کند.
نکته محوری در بیانات رهبر انقلاب آن است که هدف این جنگ رسانهای، فرسایش امید، تغییر باورها و زدودن حافظه تاریخی انقلاب از ذهن نسل جدید است.
دشمن میکوشد مردم، بهویژه جوانان، بدون آنکه متوجه فرآیند شوند، آرامآرام از یاد انقلاب، امام و اهداف انقلاب فاصله بگیرند.
در این میدان، رسانه، سلاح اصلی دشمن است. نویسندگان، هنرمندان، فیلمسازان، بازی سازان، اینفلوئنسرها و حتی شبکههای اجتماعی، همگی در خدمت یک روایت مشخص و هدفمند قرار گرفتهاند.
متأسفانه در داخل کشور نیز گاهی افراد یا جریانهایی، آگاهانه یا ناآگاهانه، در نقش پیادهنظام همین جنگ عمل میکنند و عملاً به بازتولید روایت دشمن کمک میکنند. از همینرو، وقتی رهبر انقلاب از ضرورت تغییر آرایش رسانهای سخن میگویند، منظورشان یک دستور کار راهبردی برای بازآرایی جبهه خودی است.
یعنی باید بدانیم در کدام نقطه ایستادهایم، مخاطب اصلی ما کیست، دشمن از کجا و با چه زبانی ضربه میزند و پاسخ ما باید دقیقاً چگونه، چه زمانی و با چه ابزاری داده شود.
اما چرا این تأکید بارها تکرار میشود؟
پاسخ را باید در چند آسیب جدی جستوجو کرد. نخست، واکنشی بودن بخش قابل توجهی از رسانههای ماست. ما اغلب پس از آنکه روایت دشمن شکل گرفت و در ذهن مخاطب نشست، وارد میدان میشویم.
در حالی که رهبر انقلاب صراحتاً تأکید دارند که نباید به پاسخ شبهه اکتفا کرد بلکه باید شبهه را بهموقع شناسایی، رد و سپس به نقطه ضعف دشمن حمله کرد.
این یعنی امروز بهشدت به ابتکار عمل رسانهای نیاز داریم.
دومین آسیب، ناتوانی در تبلیغ مؤثر است. یک نقد جدی و هشدارآمیز به ساختار، زبان و روشهای رسانهای ما وارد است. هنوز در بسیاری از موارد، با ادبیات دهههای گذشته، با مخاطب امروز سخن میگوییم؛ مخاطبی که پرسشگر، مقایسهگر و بهشدت تحت تأثیر فضای مجازی است.
سومین آسیب، رهاشدگی فضای مجازی است. رهبر انقلاب بارها نسبت به ولبودن این فضا، نبود حکمرانی هوشمند و تسلط دشمن بر ذهن جوانان هشدار دادهاند و در این میان مسئله اصلی، نبود حضور فعال، هوشمند، هدفمند و هدایتگر جریان مؤمن و انقلابی در این فضاست.
در چارچوب آرایش جدید رسانهای، چند محور اساسی باید بهصورت جدی دنبال شود: نخست، جهاد تبیین واقعی؛ نه تکراری، نه شعاری و نه کلیشهای. پاسخ دقیق، مستند و اقناعکننده به سؤالات واقعی ذهن جوانان.
دوم، در اختیار گرفتن روایت اول؛ زیرا اگر روایت اول را ما نگوییم، دشمن روایت خود را تثبیت میکند و اصلاح آن بسیار پرهزینه خواهد بود.
سوم، مستندسازی پیشرفتها؛ نه با اغراق و نه با پنهانکاری، بلکه با روایت دقیق، بهموقع و قابل راستیآزمایی.
چهارم، گفتمانسازی و جریانسازی رسانهای؛ رسانه انقلابی نباید صرفاً گزارشدهنده باشد، بلکه باید مسئلهساز، مطالبهگر و افقگشا باشد.
پنجم، قوی شدن؛ کلیدواژهای که رهبر انقلاب بارها بر آن تأکید کردهاند. در رسانه، قوی شدن یعنی ارتقای توان حرفهای، آموزش نیروی انسانی، بهرهگیری از فناوریهای نوین، خلاقیت و سرعت عمل. با رسانه ضعیف نمیتوان در جنگ رسانهای پیروز شد.



