به گزارش خبرنگار«خبرنامه دانشجویان ایران»؛ باشگاه نویسندگان آماده دریافت یادداشتها، گزارش ها، مقالات، تحلیلها، اخبار، انتقادات و پیشنهادات در زمینههای مختلف و گوناگون اعم از صنفی، دانشجویی، اجتماعی، دین و اندیشه، فرهنگی، سیاسی، هنری و ... و همچنین انتشار آنهاست.
بر همین اساس به شما توصیه میکنیم از همین حالا برای ارسال مطالب، به صفحه ارتباط با ما مراجعه نمایید و برای بهرهمندی از اخبار پیام کوتاه این پایگاه خبری، یک پیامک درخواست به شماره 50001388 ارسال نمایید.
در ادامه، نمونههایی از یادداشتهای ارسالی دانشجویان را که روی صفحه باشگاه نویسندگان قرار گرفته است را مشاهده میکنید.
حدیث حداد، در مطلبی با عنوان «وقتی فساد جنسی در غرب، فلسفی و موجه میشود/ خانواده در غرب؛ آری یا خیر؟»، مینویسد: با پایان یافتن جنگ جهانی دوم، فاجعههای انسانی مانند قتل عام لهستانیها توسط شوروی، قتل عام چکها توسط آلمانها و کشته شدن میلیونها سرباز، باعث فروریختن تمام ارزشهای اخلاقی و مسیحی در جامعه غرب شد. در عین حال روشنفکران غربی نیز انواع فساد و انحرافات اخلاقی همچون همجنس گرایی، هم خانگی و رفتارهای جنسی بیقاعده را توجیه و باعث از بین رفتن همه جوانب زیرساختهای اخلاقی در جوامع خود شدند؛ مسالهای که نمود خود را بیش از هر چیز بر نهاد خانواده داشت. (متن کامل را از اینجا بخوانید)
سعید قریشوندی نیز در «نقدی بر فضای منفعل دوران دانشجویی»، آورده است: دانشگاه از آن جهت مبدأ تحولات می باشد چون اگر درست شود مملکت درست می شود و اگر خراب شود هم مملکت خراب می شود. دانشجو وقتی وارد دانشگاه می شود قرار است در آینده موتور حرکت جامعه باشد. پس نیاز به ساخته شدن در زمینه های فرهنگی، سیاسی، علمی، اقتصادی و ... را دارد. البته محیط قبل از دانشگاه هم تاثیرات خود را دارد اما دانشگاه ورای این محیط ها قرار دارد. (متن کامل را از اینجا بخوانید)
مهدیه موسی زاده، طی مطلبی با تیتر «برشی از خرافههای شعر پارسی/ که آمد ز آتش برون شاه نو!»، متذکر شده است: فردوسی، شاعر بزرگ حماسی سرا در اشعار خود پیرامون داستان رستم و اسفندیار، در بخش های مختلف با سرودن ابیاتی به ما نشان می دهد که آنچه امروزه تحت عنوان خرافات همواره در بین جوامع مختلف در سرتاسر عالم هستی مورد توجه قرار می گیرد، در گذشته نیز از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده است. (متن کامل را از اینجا بخوانید)
محسن جمالزاده، یکی از حاضرین در پیاده روی 20 میلیونی اربعین، حاشیههایی را تحت عنوان «حاشیهنگاری دانشجویی از دیدنیهای اربعین 93»، به رشته تحریر درآورده است که در قسمتی از آن میخوانید: بعد از نماز باید سریع می رفتم تا به دوستانم برای شروع پیاده روی برسم به راه افتادم نه هیچ کاری نه ذکری نه فکری هیچ چیز به ذهنم نمی رسید با حالت مبهوت از حرم خارج شدم و رفتم. با همان حالت تحیری که از نجف داشتم پیاده روی کربلا را شروع کردیم چقدر مردم عراق به زائرین احترام می گذاشتند چه تدارکاتی دیده بودند وصفش واقعا امکان پذیر نیست همه آمده بودند از هر جا پیاده روی اربعین شده بود رژه قدرت و نمایش عمق باور های شیعه؛ فضا کاملا برادرانه بود. (متن کامل را از اینجا بخوانید)
مسعود آقایی، یکی از دانشجویانی است که همزمان با روز وحدت حوزه و دانشگاه، در مطلبی با عنوان «چرا شهادت دکتر مفتح روز وحدت حوزه و دانشگاه است؟»، نوشته است: معالوصف با آغاز مراحل نهایی نهضت بزرگ حضرت امام خمینی (ره)، شهید مفتح همچون دیگر شخصیتهای مبارز و مصلح اجتماعی در صحنهی اجتماع حاضر شد و با بزرگان و همچنین شاگردان و اطرافیان حضرت امام، به ایجاد سازمانها و جمعیتهای مختلف پرداخت. کسانی چون شهید آیتالله مطهری، شهید آیتالله بهشتی، مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنهای، آیتالله هاشمی رفسنجانی و دیگران، از جملهی این افراد بودند. (متن کامل را از اینجا بخوانید)
رضا حیدری، یکی دیگر از دانشجویانی است که با ارسال مطلبی تحت عنوان «دوگــانه عقـــل و معـــادله مطلــقهـا»، خود را در لیست نویسندگان این پایگاه خبری قرار داده است؛ در قسمتی از این یادداشت میخوانید: عَقْل یا خِرَد به نیروی درونی انسان گفته میشود که کنترل و مهار کننده امیال او میباشد. قوه عقلیه همان رسول باطنی آدمی است که دستگیر اوست تا سره را از ناسره تشخیص دهد و بتواند در مسیر سعادت الهی طی طریق نماید و از پلشتی ها دوری گزیند. این همان رسالت درونی الهی است که در وجود آدمی به ودیعه گذاشته شده است. (متن کامل را از اینجا بخوانید)
سعید هاشمی، در مطلبی با عنوان «به این می گویند یک دانشجوی سیاسی»، خاطرنشان میکند: عَلَم دارانِ جنبش های دانشجویی، قبل و بعد و به وقتِ انقلاب می دانستند که نقاطِ سیاهِ یک جامعه، احزابی بودند که با خیزشی پوست ورچین، تشنۀ قدرت بودند. نمونه اش همین احزاب و افرادی که هم اکنون جان گرفتند و در گوشه گوشۀ دانشگاه ها و جامعه خود را چپاندند و دارند می چپانند. قاعدتاً یک دانشجوی نسلِ سومِ انقلابی این را می فهمد که تقابلِ پارادوکسیکالِ ذهن و عملِ احزاب؛ خواه ناخواه جنبش و حرکتی را به وجود می آورد. مصادیقش که زیاد است. مثلِ تحصّنِ درونِ دانشگاهِ خودمان(=دولتی یاسوج) در 16 آذرِ امسال. به این می گویند یک دانشجوی سیاسی... (متن کامل را از اینجا بخوانید)
فاطمه ابراهیمی نیز در قسمتی از یادداشت خود با عنوان «هنرمند در آینهی جادو»، آورده است: تعهد داشتن و متعهد بودن امری ضروری در هر شغل و حرفه ای است، وادی هنر نیز از این اتفاق مستثنی نیست، در واقع این وادی هنر است که می تواند تعهد یک فرد بعنوان هنرمند را نسبت به شخصیت هنرش، و مولفه های خاص پیرامونی خودش و به خصوص مردمان و مخاطبانش و تعالی آنان مشخص نماید. (متن کامل را از اینجا بخوانید)
حسین جوادی هم در «تحلیلی بر رواج خالکوبی در بین ورزشکاران؛ مارمولک تا اژدها!»، مینویسد: داستان خط خطی کردن دست ورزشکاران به روزهایی بر میگردد که مردان قدیم روی دست و بازو نقش و نگاری حکاکی میکردند که نشان از قدرت بازو و منش مردانگی داشت. البته نه پهلوانهای واقعی که آن زمان نیز بودند، بلکه طیفهایی که خرجشان را از امثال پوریای ولی و پهلوان اکبر و دیگران جدا کرده بودند حتی چند نسل بعدتر مثل غلامرضا تختی نیز منش پهلوانی و قدرت را در بیرون از گود دنبال میکردند و هرگز بدنشان را تبدیل به تابلوهای نقاشی نیمکردند. (متن کامل را از اینجا بخوانید)