تاریخ انتشار: چهارشنبه 1395/01/11 - 11:05
کد خبر: 196243

چند سی سی کتاب در ایام نوروز/ 11

مادری که بعد از شهادت پسرش اشک نریخت تا دشمن لبخند نزند

مادری که بعد از شهادت پسرش اشک نریخت تا دشمن لبخند نزند

اصلا می دانید، صادقانه بگویم که هر چه می خواهم درباره ی مادر ها بنویسم سخت است و نمی شود. مادر نعمتی است که فقط خدا گوهر وجودش را می شناسد و اگر قرار باشد کسی از مادر بگوید او خود خداست. ((من مادر مصطفی هستم)) هم روایتی از زبان دو مادر است. مادری که از دامان او مصطفی احمدی روشن به معراج می رود.

خبرنامه دانشجویان ایران: همیشه فرصت برای کتابخوانی هست اما تعطیلات نوروز می‌تواند بهانه خوبی برای شروع یک مطالعه دلچسب باشد؛ مطالعه‌ای با طعم‌های مختلف که می‌تواند نقش بسزایی در فایده ایام تعطیل باشد.

«کتابخانه دانشجویان ایران»؛ ضمن آرزوی سالی خوش، قصد دارد با معرفی 13 کتاب در ایام نوروز، چند سی سی از هر کدام آنها را به مخاطبین گرامی بچشاند.

بر همین اساس در یازدهمین معرفی کتاب نوروز 95، به معرفی کتاب «من مادر مصطفی» می‌پردازیم:

- من جلو غریبه ها گریه نمی کنم که خوشحال نشن.

این جمله را مادر مصطفی به رهبر انقلاب گفت. هر چقدر فکر می کنم، سخت است که مادر باشی، تک پسرت را شهید کنند و تا روز دیدار با رهبر قطره ای اشک نریزی تا دشمنان حتی لبخند هم نزنند.

مادر مصطفی احمدی روشن، آدم را حیران می کند، مثل همه ی مادرها.

مثل همه ی مادرهایی که از خودشان و علایقشان می گذرند تا کودکشان پا بگیرد و کم کم رشد کند.

اصلا می دانید، صادقانه بگویم که هر چه می خواهم درباره ی مادرها بنویسم سخت است و نمی شود. مادر نعمتی است که فقط خدا گوهر وجودش را می شناسد و اگر قرار باشد کسی از مادر بگوید او خود خداست. «من مادر مصطفی» هم روایتی از زبان دو مادر است. مادری که از دامان او مصطفی احمدی روشن به معراج می رود.

و مادری دیگر، که حالا مشغول جهادی مادرانه است تا علیرضا احمدی روشن جای خالی پدرش را برای رهبر پر کند.

چند سی سی از متن کتاب:
وقتی بیدار شدم، داشت موهاشو خشک می کرد. رفت طرف کمد، لباس مشکی شو برداشت.

گفتم: «آقا مصطفی، مشکی رو یک ماه پوشیدی، الان برای چی می پوشی؟»

هنوز 3 روز تا اربعین مونده بود.

خنده ای کرد و گفت: «دوست دارم، برای امام حسین می پوشم.»

چون اکثرا زود می رفت، اصرار نمی کرد که برایش صبحانه آماده کنم. صبحانه رو محل کار می خورد. لباس شو پوشید. ازش پرسیدم: «امروز زود میای؟»

برعکس خیلی موقع ها گفت: «بله، زود می آم.»

در و بست و رفت.

نظرات
حداکثر تعداد کاراکتر نظر 200 ميياشد
نظراتی که حاوی توهین یا افترا به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران باشد و یا با قوانین جمهوری اسلامی ایران و آموزه‌های دینی مغایرت داشته باشد منتشر نخواهد شد - لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید
تورهای مسافرتی آفری
تحریم های جدید آمریکا علیه ایران، ۸ فرد و ۱۵ نهاد تحریم شدند
تصاویر ورود سیلاب شدید به گلزار شهدای کرمان
صورت‌ حساب سنگین غزه برای تل آویو
حمله پهپهادی نیروهای امنیتی ایران به خودروی تروریست‌ها
بازداشت مرزبان ایرانی توسط‌ طالبان
تصمیم فرهاد مجیدی برای پایان دادن به همه شایعات
فیلم| عقلانیت انقلابی به دنبال حل نظام مسائل کشور
با شاهکار مهندسان ایرانی در سریلانکا آشنا شوید
فرودگاهی در ایران برای خواستگاری! +عکس
همسر سید مصطفی خمینی درگذشت
بستری شدن آیت الله شیرازی در بیمارستان
نیروی دریایی ارتش به داد سیل زدگان سیستان و بلوچستان رسید +فیلم
پشت پرده سفر محرمانه ۲ مقام نظامی و امنیتی اسرائیلی به قاهره
رهاسازی آب به سمت دریاچه ارومیه
یک تاکسی پر از گلهای تازه
تقدیر از رزمندگان عملیات حمله به اسرائیل
توماج صالحی حتما اعدام نمی شود اما...
به اسرائیل کمک می‌کنیم تا با حملات ایران مقابله کند
عملیاتی که صهیونیست‌ها را مضحکه تمام جهان کرده است
بارندگی‌های فراگیر اردیبهشتی تا کی ادامه دارد؟
اوضاع این رژیم حسابی بیخ پیدا کرده است
نظرسنجی
بنظر شما باتوجه به حوادث اخیر فلسطین چقدر احتمال فروپاشی رژیم صهیونیستی وجود دارد؟




مشاهده نتایج
go to top