و اما از سلف دانشگاه خودمان بگویم که سالنی است بزرگ با مسئولان سیبیل در رفته و خالکوبی نموده که اگر می خواهی از ترس اشتهایت کور نشود، بهتر است به چهره شان نگاه نکنی و مثل بچه ی آدم بروی سر میزت غذا را بخوری و بروی.
ورودی سلف پسران را چنگیز خدا بیامرز به همراه پسرش همایون پوشش می دادند که بعد از فقدان چنگیز، که علت مرگش را هم در همین انشا مرقوم می فرمایم، معلوم نیست همایون به سرکردگی چه کسی وظیفه ی خطیر و بزرگ پوشش سلف پسران را انجام می دهد. در سلف خواهران هم گوهر همسر بیوه ی مرحوم چنگیز به همراه دخترش هما وظیفه ی پوشش این سالن را دارند.
و اما از مواد غذایی سلف بگویم که ای کاش هر روز غذا جوجه بود تا ما کمی می توانستیم استراحت کنیم. آخر هر روزی که جوجه در سلف دانشگاه سرو می شود، دیگر کلاغ سالمی در دانشگاه پیدا نمی شود که بخواهند غارغار کند و مزاحم خواب یک دانشجو شود.
و کباب، و ما ادراک کباب که بسیار غذای مفیدی است و به همه کار می آید، مثلا خود من یک روز کمربندم از فرط افراط خوردن غذاهای سلف پاره شد و برای حفظ آبرو از چند عدد کباب های سلف به عنوان کمربند استفاده کردم، یا حتی مورد داشتیم که حراست دانشگاه برای ایجاد رعب و وحشت و حفظ اقتدار، کباب را به عنوان یک سلاح در دست گرفته و در محوطه دانشگاه راه می رفته است.
می گویند در دانشگاه های دیگر هر زمان که چمن های آن جا را کوتاه می کنند غذا قورمه سبزی است، لکن در دانشگاه ما که چمن درست و حسابی ای پیدا نمی شود، بنابراین بنده بسیار به این اهم مشکوک گشته و در پی این بودم که نکند این قورمه سبزی ها طبیعی است که طی آخرین تحقیقاتم به این نتیجه رسیدم که هر وقت خرزهره های سر به فلک کشیده دانشگاه را حرس می کنند، غذای فردا بدون شک یا قورمه سبزی و یا خورشت کرفس می باشد.
و از بمانی هم غافل نشویم که روایت داریم بمانی وعده ی اصلی جهنمیان است و اگر یک فرد جهنمی از خوردن آن فرار کند، مجبور می شود کل هفته را با بمانی سر کند. مابین دانشجویان منقول است که بمانی ته مانده ی تمامی غذاهای یک هفته است که جمع شده و در آخر هفته گرم شده و به خورد دانشجو داده می شود و نکته ی باارزش این است که به هویج پلو معروف است، لکن همه چیز در آن پیدا می شود الا هویج!
و اینجا غذایی هم داریم به نام خوراک کتلت گوشت که متآسفانه دوستان قمی ما از آن بی بهره اند و نمی توانند از مزایای این خوراکی ارزشمند مستفیض شوند و این غذای محبوب فقط برای خوابگاهی های فلک زده و غریب افتاده سرو می شود. از مزایایی که بنده از این غذا نصیبم شد این است که یک بار کفشم پاره شد و طبق مشاوره ی یکی از دوستان فرهیخته ام تصمیم برآن گرفتیم اینجا که تفکیک است و کسی هم نمی بیند، ما کتلت ها را برپایمان بستیم و به عنوان دمپایی از آن استفاده نمودیم که الحق و الانصاف خیلی چیز رو به راهی بود و ما کیفور شده بودیم ...
حتی ناگفته ها حاکی از این است که شرکت بزرگ دمپایی نیکتا برای دریافت فرمولاسیون پیچیده ی این متاع با دانشگاه وارد مذاکره شده که دانشگاه این کیفیت و این فرمول را حاصل هنگ کردن معده ی چندین دانشجو خوانده و گفته به هیچ وجه این فرمول را به هیچ شرکتی واگذار نکرده و به دنبال کسب پروانه ی ایزو 2001 برای این محصول است.
ما روزی که ما کلی بر شکممان صابون زده بودیم و صبحانه ای هم میل نکرده بودیم، ناگهان در کانال های دانشجویی پیچید که اگر خون آریایی در رگ هایتان است و از جگر تکه تکهتان می گذرد، برخیزید و با غذا به ساختمان مرکزی بیایید تا اعصاب غذا فرماییم و مشت های گره کرده را نگه دارید تا بر دهان ظلم بزنیم.
ما رفتیم ولی نسبت سینی های غذا و جمعیت با هم همخوانی نداشت که آنجا معلوم شد که تعدادی وابسته به استکبار و سازمان های جاسوسی درون دانشگاهی هستند و توسط عده ای مزدور در دانشگاه تغذیه می شوند، غذا را میل کرده و تشریف آورده اند تا که جو را سیاسی کنند و بزنند و در بروند که با هوشمندی تمام نقشه ی شومشان برملا شد و رسوا گشتند و این آرزو را به گور بردند.
از نکات قابل توجه در این اعتراض خط نصف النهاری در میان ساختمان مرکزی بود که با سینیهای غذا ترسیم شده و نشانه ی آرمان والای تفکیک در دانشگاه قم بود که بیانگر این اهم بود، ما گرسنگی می کشیم ،اعتراض می کنیم ولی همچنان بر پایه ی اصل تفکیک ایستاده ایم! نهایتاً تصمیم بر این شد که دوهفته ای تا خالی شدن انبارهای غذایی دانشگاه مانده، فعلا با همین فلاکت بسازید تا این که معاهدهی برد برد دانشجو - دانشگاه اجرا شود.
و اما بدترین اتفاقی که در سلفمان افتاد، فقدان گربه ی بی بدیل و بی ریخت و قیافه، مرحوم چنگیز سلفیان مشهور به گربه سیاه بی ریخت بزرگ گربه های پوشش دهنده ی سلف و اسطوره ی مقاومت در برابر غذاهای دانشگاه بود که بی نوا نتوانست در برابر غذا های سلف دوام بیارود و چاره ای جز مرگ پیدا نکرد و به آسمان شتابید.