به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ روز چهارشنبه پانزدهمین نشست از سلسله جلسات "تدبر در قرآن" با حضور حجتالاسلام محمدیان در مهدیه نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها برگزار شد.
مشروح سخنان حجتالاسلام محمد محمدیان در پانزدهمین جلسه تدبر در قرآن پیرامون آیات شریف:
قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ ﴿۱۶﴾
گفت پس به سبب آنکه مرا به بیراهه افکندى من هم براى [فریفتن] آنان حتما بر سر راه راست تو خواهم نشست (۱۶)
ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ ﴿۱۷﴾
آنگاه از پیش رو و از پشت سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها مىتازم و بیشترشان را شکرگزار نخواهى یافت (۱۷)
آیات ۱۶ و ۱۷ سوره مبارکه اعراف بدین شرح است:
خداوند عنایت کرده و کاری کرده است که شیاطین در ماه رمضان با مؤمنین کاری نداشته باشند، به شرط آنکه مؤمنین هم به سراغ آنها نروند. اگر ماه رمضان ما با ماههای دیگرمان فرقی نکند، معنایش این است که شیاطین با ما اصلا کاری ندارند. شیطان آفتابه دزد نیست، سراغ کسانی میرود که گوهری داشته باشند.
این آیه آیهای است که ما همیشه با آن سروکار داریم. ممکن است کسی بگوید، ای کاش خداوند دلسوزی میکرد و شیطان را سر راه انسانها نمیگذاشت. در پاسخ باید گفت که این از الطاف خدای تعالی است. چرا که وجود شیطان باعث میشود که انسان رشد کند و به کمال برسد. شیطان وسیله رشد است. اگر رقیب وجود نداشته باشد، چگونه میتوان به پیروزی رسید؟ خداوند برای انسان رقیبی قوی به نام شیطان را قرار داده، اما به انسان هم تواناییهای لازم را عطا کرده است. انسان در رقابت است که رشد میکند.
از نکات عجیب این آیات این است که شیطان پس از نافرمانیش، بهجای اینکه از خدا آمرزش بطلبد، میگوید: «فبما اغویتنی لاقعدن لهم...!» این همان تکبر است. همچنین در اینجا بحث جبرگرایی هم مطرح است. چون شیطان میگوید: تو مرا گمراه کردی! (با اینکه خودش گمراهی را انتخاب کرده بود)، فلذا میگویند رأس جبریون شیطان است.
در آیه ۱۷ میبینیم که به جهتهایی اشاره شده است، باید دانست همانطور که راه خدا یک راه معنوی است، این جهات هم جهات معنوی است و منظور از آنها احاطه شیطان است، ولی این احاطه به معنی اجبار نیست.
البته آیاتی داریم که وقتی در قیامت انسانهای جهنمی به شیطان میگویند: تو ما را بدبخت کردی، شیطان میگوید: من فقط شما را دعوت کردم. البته گاهی اینقدر شیطان به بعضی انسانها نزدیک میشود که دیگر انسان اختیارش را از دست میدهد، یعنی انسان خودش کاری میکند که اختیارش از دست برود (صلب اختیار اختیاری).
یک نکته: ما اصل شکر را قبول داریم. این خوب است که بیاییم و ببینیم کجاها ناشکری میکنیم، چون فهم اینکه ما شاکر هستیم یا نه کمی سخت است، اما فهم اینکه ناشکر هستیم یا نه راحتتر است.
بعضی هستند که حرف های ناشایست به خدا میزنند. آنها حسابشان جداست ولی ما که معمولا با خدا مؤدبانه حرف میزنیم هم گاهی در لابهلای حرفهایمان ناشکری پیش میآید. ناشکری میتواند در یک نگاه حسرتمندانه به داشتههای دیگران هم وجود داشته باشد.
اگر یک سنگ ریزه کوچک در کفش انسان باشد، راه رفتن برای انسان سخت میشود. آنقدر که انسان احساس میکند در راه رفتن با یک سنگ بیست کیلویی در دست راحتتر از زمانی است که با این سنگ ریزه در کفشش راه میرود. گاهی این ناشکریهای بسیار ریز زندگی انسان را تلخ میکند. نمیگذارد انسان از زندگیش لذت ببرد و با خدا ارتباط برقرار کند.
خداوند آنقدر به ما نعمت داده که طبق فرموده خود قرآن نمیتوان آنها را حتی شمارش کرد. بخش عمدهای از تلخیهای شخصی و اجتماعی زندگی ما به همین ناشکریها برمیگردد.
نکته آخر: در زیارت عاشورا عبارتی وجود دارد که می فرماید: «اللهم لک الحمد حمد الشاکرین لک علی مصابهم». یعنی خدایا ما تو را شکر میکنیم اما چه شکری؟ شکر در نعمت؟ شکر در نعمت که هنر نیست. میفرماید: شکر میکنیم مثل کسانی که در مصیبتها تو را شکر میکنند. واقعا جمله بلندی است. همراهی با امام حسین(ع) برای این است که ما به جایی برسیم که در مصیبت هم خدا را شکر کنیم.
حضرت زینب(س) تلخترین صحنههای این عالم را دید ولی بعد از آن همه مصیبت گفت: جز زیبایی چیزی ندیدم! از امام حسین(ع) باید رسیدن به چنین جاهایی را بخواهیم تا بتوانیم در مصیبتها هم خدا را شکر کنیم.