به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ «امروز روز بزرگی برای دنیا است»؛ این بخشی از سخنان دونالد ترامپ هنگام ورود به خاک کره شمالی در منطقه غیرنظامی بین دو کره است. اقدامی که بدون اعلام قبلی صورت گرفت و واکنشهای زیادی در پی داشت. در حالیکه شبکههای فارسی زبان همچون بیبیسی فارسی، صدای آمریکا، یورونیوز و صدای فرانسه آن را یک «رویداد تاریخی» قلمداد کردند، اما بسیاری از خبرگزاریهای مهم جهان و مراکز تحلیلی جهان این اقدام را «دیپلماسی تبلیغاتی» نام نهاده و تاکید کردند که نباید منتظر اتفاق خاصی از پی این دیدار باشیم.
به عنوان مثال «برنی سندرز» نماینده مجلس نمایندگان آمریکا و نامزد دموکرات انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰ این کشور با اشاره به این دیدار اظهار داشت آمریکا به دیپلماسی حقیقی نیاز دارد نه عکسهای نمایشی.
ریچارد هاس، رئیس شورای روابط خارجی آمریکا که سالها در وزارت خارجه این کشور عضویت داشته، نیز در واکنش به جنجالها در فضای رسانهای و شبکههای اجتماعی درباره دیدار رئیسجمهور این کشور با رهبر کره شمالی در توئیتر نوشت: «صرف انجام یک دیدار در منطقه غیرنظامی (بین دو کره) به خودی خود اهمیتی ندارد».
کنش در شبهجزیره، واکنش در تهران
«فرصت طلایی» کلیدواژه گزارش و تحلیلهای چند روز گذشته غربگرایان برای توصیف این دیدار است. به گمان روزنامههای زنجیرهای، درست است که این دیدار نتیجه ملموسی در پی ندارد اما میتواند مسیر مجدد گفتگو برای اهداف بهتر را مهیا کند. به عنوان مثال روزناه اعتماد در بخشی از گزارش خود چنین مینویسد: «ترامپ سعی داشت در دیدار با کیم نشان دهد، فوریتی برای توافق وجود ندارد و زمان برای رسیدن به یک توافق با کره شمالی به اندازه کافی هست. دقیقا شبیه همین سخنان را یک روز پیش از آن در خصوص ایران بیان کرد و گفت که فرصت کماکان برای توافق باقی است» و یا روزنامه آفتاب یزد در گزارشی با عنوان «ترامپ در فاز امتیازدهی؟» نوشت: «آنچه که در شرایط فعلی می توان درباره اش سخن گفت، اینکه ترامپ به شدت نیازمند این دیدار (دیدار با) بود. او به غیر از این دیدار، در موارد دیگر نسبت به مسائل جهانی نیز عقب نشینی هایی از خودش نشان داده است. مثلاً درباره چین انعطاف هایی از سوی او شاهد هستیم و همین طور موضع ترامپ نسبت به مکزیک هم متغیر شده است. ترامپ در شرایط امیتازدهی در آستانه انتخابات قرار دارد و او اکنون به این نتیجه رسیده که سیاست پیشین که اتخاذ کرده بود و آن بلندپروازی ها و تندروی ها در عرصه سیاست خارجه می تواند موقعیت او و آمریکا را بسیار آسیب پذیر کند».
بیشتر بخوانید// ترامپ به دنبال پیروزی در انتخابات یا جنگ
دلیل این ذوقزدگی ناشیانه چیست؟ یکی از اصول مهم در عرصه روابط سیاسی انتقال پیام است. هر سخن و اقدامی در بطن خود پیامی را منتقل میکند و این انتقال هم لزوما مستقیم نیست. به عنوان مثال در همین دیدار شاهد بودیم که هم برخی رسانههای داخلی و هم رسانههای معاند، تلویحا این پیام را به مخاطب خود القا کردند وقتی آمریکا میتواند با کره شمالی به چنین نقطهای برسد، چرا با ایران که شرایط بهتری هم دارد به توافق نرسد؟
با مرور منابع خبری و تحلیلی و البته برخی نشانههای اقتصادی و اجتماعی قبل و بعد از این دیدار به نظر میرسد، برخی جریانهای سیاسی به دنبال شبیهسازی این دیدار با شرایط کشورمان هستند.
آخرین پیام اروپا؛ ترامپ به صحنه میآید
اینستکس یا همان کانال تبادل تجاری ایران و اروپا همانطور که قابل پیشبینی بود نه تنها به مرحله اجرای واقعی نرسید بلکه به عنوان ابزاری برای مهار ایران تبدیل شده است. حتی روزنامه آرمان در یادداشتی با عنوان «اروپا در تلاش برای احیای برجام» تلویحا میگوید که اینستکس عملا شکست خورده و در صورت عدم توجه به خواستههای اروپا باید فاتحه آن را خواند. این روزنامه به قلم «علی بیگدلی» مینویسد: «اروپا تلاش میکند تا به هر ترتیب ممکن این توافق (برجام) را حفظ کند…سخنان روزهای اخیر امانوئل مکرون نشان دهنده آن است که این امکان وجود دارد که آمریکا اصل برجام را بپذیرد اما مشکل اصلی بر سر آن است که زمان تعهدات ایران در برجام خیلی کوتاه مدت است. یعنی از سال ۲۰۱۵ تا سال ۲۰۲۵ زمان بسیار کوتاهی است. لذا مکرون پیشنهاد ۳۰ تا ۵۰ سال را مطرح داشته است…همانگونه که هایکو ماس وزیر خارجه آلمان مطرح داشت که ما نمیتوانیم معجزه کنیم و این آخرین پیامی بود که اروپا به ایران داد…هایکو ماس به وزیر خارجه کشورمان گفته بود که اگر ما بخواهیم اینستکس را عملیاتی کنیم و انتظارات ایران را پاسخ دهیم، ایران نیز سه تعهد را باید عملیاتی کند».
تصویری که این روزها در موضوع تعهدات برجامی از اروپا به مخاطب ایرانی القا میشود ترکیبی از ناتوانی، بدعهدی و البته حرکت به سمت پرخاشگری است. در مقابل اما رفتار ترامپ با چین، مکزیک و کره شمالی به عنوان «فرصت طلایی» تبلیغ میشود. اساس این بازی دوگانه نیز این است که اروپا دیگر توان اجرای تعهدات خود را ندارد، از سوی دیگر ترامپ به خاطر نیازهای انتخاباتی خود برای جلب نظر مردم، وارد فاز «امتیازدهی» شده، بنابراین چرا ما نتوانیم از این فرصت به دست آمده استفاده حداکثری را کنیم؟
تکرار این سخن که پمپئو از شروط خود عقبنشینی کرده و ترامپ هم بارها آمادگی خود برای مذاکره را اعلام کرده، در راستای القای این انگاره است که فرصت مهیا است و باید سریع دست به کار شد.
آرامش بازار خطرناک است!
مذاکره در شرایط باثبات به هیچ وجه امکانپذیر نیست. اساس مذاکره، گفتگو در شرایط بحرانی برای رسیدن به ثبات است. بعد از تلاطم ارزی و اقتصادی چند ماه گذشته، شاهد هستیم که ثباتی نسبی بر کشور حاکم است (این سخن به معنای این نیست که مشکلات اقتصادی نداریم، بلکه تلاطم هر روزه را نداریم). حتی بعد از سفر نخستوزیر ژاپن به کشورمان و ماجرای نامهای که گیرندهای در تهران نداشت، بسیاری از کارشناسان منتظر ایجاد موجی قوی در بازار ارز بودند. اما دیدیم که واکنشی از سوی این بازار و سایر بازارهای نشانگر رخ نداد و سیر نزول قیمت ارز و تثبیت آن ادامه یافت. این وضعیت نشاندهنده گذر مردم از شرایط روانی وابسته به تحولات بینالمللی است. حتی شکست اینستکس و گام دوم ایران برای تعلیق تعهدات برجامی نیز نتوانست آرامش بازار را برهم بزند.
در این شرایط، نه مذاکره مجدد برای مردم قابل توجیه است و نه دوستداران مذاکره میتوانند بستر روانی لازم را تهیه کنند، بنابراین باید موج دیگری از تلاطم گسترده ایجاد شود تا مردم هم خواستار بهرهبرداری از فاز امتیازدهی ترامپ از سوی مقامات ایرانی شوند!
بازی جدید در راه است؟
عبور از قله تحریمی و البته تخلیه بار روانی وضعیت دو سال گذشته سبب شده تا مردم از برجام و همه تعهدات آمریکایی و اروپایی آن روی برگردانند. از سوی دیگر دست خالی دولت و بیآبرویی جدید در عرصه دیپلماسی، یعنی تحریم رهبر معظم انقلاب و شخص محمدجواد ظریف، عملا دولت و جریان خواهان مذاکره را به گوشه رینگ برده است. از سوی دیگر برجام برای ترامپ به شمشیر دولبه تبدیل شده است؛ اگر بتواند آن را به سرانجام برساند در انتخابات ریاستجمهوری پیشرو به عنوان بزرگترین برگ برنده علیه رقبایش استفاده خواهد کرد، ولی اگر نتواند مشکل ایران را حل کند همین نقطه به یکی از نقاز احتمالی شکست او بدل خواهد شد. بنابراین بیش از ایران، ترامپ به مذاکره مجدد نیاز دارد.
با بررسی همه شواهد به نظر میرسد بازی سه ضلعی در راه است. ضلع اول این بازی تبلیغ همان «فاز امتیازدهی» ترامپ است تا مردم ایران قانع شوند که با فشار به حاکمیت از آن استفاده کنند. ضلع دوم بهمریختگی مجدد شرایط اقتصادی و تلاطمهای سینوسی است که برخی اخبار مبنی بر گران کردن رسمی ارزاق عمومی را میتوان نشانه آن دانست. ضلع سوم هم تلاش دولت برای القای این انگاره است که اروپا ناتوان از اجرای تعهدات خود است ولی شرایط آمریکا فرق کرده و به نوعی بازی رسانهای غربگرایان را با این توجیه که ما هم مانند کره شمالی میتوانیم از شرایط انتخاباتی آمریکا بهرهبرداری کنیم، تکمیل کند.
بیشتر بخوانید// برجام به مسیرش باز خواهد گشت؟
باید منتظر روزهای آینده بود و دید که آیا این بازی به سرانجامی خواهد رسید و یا همانند نمونههای قبلی بعد از مدتی هیاهو با شکست مواجه خواهد شد؟
گزارش از رضا حمزه دولابی*