تاریخ انتشار: پنجشنبه 1397/01/02 - 17:27
کد خبر: 261845

چند سی سی کتاب در ایام نوروز/ ۲

مواجهه با شیطان

مواجهه با شیطان

اگر رمان‌باز هستید که هیچ! قاعدتا «مرشد و مارگریتا» را خوانده‌اید و اذعان خواهید کرد که با یک داستان شگفت‌انگیز طرفیم. اما اگر بعضی هنوز این کتاب را نخوانده‌اند، حتما از جمله بالا فهمیده‌اند که نخواندن این رمان قبل از مرگ عین خسران است.

 به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ اگر رمان‌باز هستید که هیچ! قاعدتا «مرشد و مارگریتا» را خوانده‌اید و اذعان خواهید کرد که با یک داستان شگفت‌انگیز طرفیم. اما اگر بعضی هنوز این کتاب را نخوانده‌اند، حتما از جمله بالا فهمیده‌اند که نخواندن این رمان قبل از مرگ عین خسران است.

این تعاریفی که برای «مرشد و مارگریتا» به‌کار می‌بریم از سر علاقه یا سلیقه نیست (ضمن این‌که ابدا قصد نداریم این علاقه را کتمان کنیم.) رمانی که درباره آن بیش از صد کتاب و مقاله ( تنها به زبان انگلیسی) نوشته شده حتما یک مایه‌ی درونی دارد که برای افراد زیادی چنین محل بحث قرار گرفته است.

میخائیل بولگاکف نویسنده‌ی داستان، سیزده سال آخر عمر خود را مخفیانه صرف نوشتن این رمان کرد. قضیه وقتی جالب‌تر می شود که بدانیم رمان بیست و پنج سال بعد از مرگ بولگاکف بالاخره در سیصد هزار نسخه اجازه‌ی انتشار یافت که یک شبه فروش رفت و  بعد از این هر نسخه‌ی آن در بازار سیاه تا صد برابر قیمت اولیه فروخته شد. خوانندگان تیزهوش می‌دانند که این استقبال از کتاب بعد از فضای تنگ ادبی در دوره‌ی استالین چه معنایی دارد.

«مرشد و مارگریتا» از سه داستان موازی تشکیل شده است که در پایان کتاب به یک نقطه می‌رسند. ابدا قصد نداریم داستان را لو بدهیم و فقط به تاکید دوباره روی عنوان همین متن اکتفا می‌کنیم!

خلاصه بدانید که خواندن و نخواندن «مرشد و مارگریتا» هر دو باعث حسرت است!

اگر نخوانید که از یک داستان گیرا و لذت‌بخش محروم شده‌اید. اگر بخوانید هم در پایان حسرت می‌خورید که چرا از غافلگیری‌های داستان آگاه شده‌اید و لذت متعجب شدن دفعه دوم خواندن کتاب، به‌خوبی دفعه اول نیست.

از زبان کتاب:
در همان لحظه، هوای دم‌کرده لخته شد و شکل گرفت و به صورت یک مرد درآمد، مردی شفاف به غریب ترین هیئت. کلاه سوارکاری کوچکی بر سر و ژاکت پیچازی کوتاهی از هوا بر تن. قدمش دو متری می‌شد. شانه‌هایش سخت باریک و زیاده از حد نحیف بود و صورتی داشت که جان می‌داد برای مسخره کردن.

زندگی برلیوز طوری ترتیب داده‌شده بود که تاب دیدن پدیده‌های غیرطبیعی را نداشت. رنگش باز هم بیشتر پرید و درمانده و بهت‌زده، اندیشید: ممکن نیست!

ولی افسوس که ممکن بود، و مرد شفاف بلندقد، روبروی او به چپ و راست تاب می‌خورد، بی‌آنکه با زمین تماسی داشته باشد.

ترس چنان تمام وجود برلیوز را فراگرفت که ناچار چشمانش را بست. چشمهایش را که باز کرد، همه چیز تمام شده بود
نظرات
حداکثر تعداد کاراکتر نظر 200 ميياشد
نظراتی که حاوی توهین یا افترا به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران باشد و یا با قوانین جمهوری اسلامی ایران و آموزه‌های دینی مغایرت داشته باشد منتشر نخواهد شد - لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید
تورهای مسافرتی آفری
نروژ: اوضاع در غزه غیرقابل تحمل است
سازمان‌ملل: تشدید تنش نظامی در رفح وحشتناک است
پذیرش قرارداد پیمانکاری به عنوان وثیقه به بانک‌ها ابلاغ می‌شود
افزایش ۵.۳ دلاری قیمت نفت ایران
اعلام نتایج اولیه آزمون اختصاصی تربیت معلم تا ۳ هفته دیگر
رئیس پلیس راهور: فریاد می‌زنیم که خودروها باید ایمن باشد اما اتفاقی نمی‌افتد!
تدوین و اجرایی شدن سند حمایت از سالمندان
۴۰ هزار کودک در بغلان افغانستان بر اثر سیلاب بی‌خانمان شدند
تیراندازی پلیس در خیابان شهید مدنی تهران +جزئیات
اصابت صاعقه جان مرد ۵۰ ساله را در جلفا گرفت
۵۰ میلیارد مترمکعب آب را می‌توان در بستر آبخیزداری ذخیره کرد
کشف ۲۲ میلیارد ریال کالای قاچاق توسط پلیس راه‌آهن
طرح‌ نور در سه محور در آذربایجان غربی اجرا می شود
اسرائیل در آمریکا با شکست روبرو شده است
توقف تبادل زندانیان افغانستانی به یک دلیل عجیب ؛ آنها پس از بازگشت، آزاد می شدند!
بزن بغل ماشینت رو صاف کنم !
جاده میامی چهاربانده می‌شود
۲۳۱ پروانه تخصصی برای مشاوران بنگاه‌ املاک و خودرو در استان بوشهر
راه‌اندازی نمایندگی بنیاد دعبل خزاعی در منطقه کاشان ضرورت داشت
در گفتگوی دانشجویان دانشگاه سراسری یاسوج با رئیس دستگاه قضا چه گذشت؟
۳۴۰ محله حاشیه نشین در کشور شناسایی شد
نظرسنجی
بنظر شما باتوجه به حوادث اخیر فلسطین چقدر احتمال فروپاشی رژیم صهیونیستی وجود دارد؟




مشاهده نتایج
go to top