به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران» با نگاهی به مواضع دو تن از تسخیرکنندگان لانه جاسوسی که پس از سالها از اقدامات خود پشیمان شده و به عذرخواهی از آمریکای جنایتکار پرداختند، سیر سقوط و انحطاط آنان مشخص میشود.
یکی از وقایع تأثیرگذار بر تحولات سیاسی جاری جهان، تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران، به دست دانشجویان انقلابی بود که این روزها در سالگرد آن واقعه عظیم قرار داریم.
از جمله این افراد، میتوان به محسن میردامادی دبیرکل و عباس عبدی از اعضای حلقه اولیه حزب مشارکت اشاره کرد که در این گزارش به برخی از مواضع آنان اشاره میشود:
پس از دوم خرداد 76 با توجه به رویکردهای رئیس دولت و حامیان وی، آمریکا نیز برای نفوذ مجدد در ایران راه خود را هموارتر از گذشته یافت و مواضعی اتخاذ کرد که عدهای تصور کردند آمریکا دیگر نیست.
* عباس عبدی، عضو ارشد حزب مشارکت و از تئوریسینهای این حزب، در سخنرانی خود که در جمع عدهای از ایرانیان مقیم انگلیس، در محل «کانون توحید لندن» ایراد کرد؛ مواضع حزب مشارکت را درباره مسئله آمریکا اینگونه بیان داشت: «در بحث آمریکا، هم ذهنیت دهه 70 میلادی و قبل از آن، نسبت به این کشور تغییر کرده و دیگر مداخلات مستقیم در امور کشورها به صورتی که قبلاً داشت، ندارد و هم اینکه نگاه آنها به ایران تغییر کرده است. به عنوان نمونه، دخالت آمریکا در کوزوو، بوسنی، و حتی افغانستان طی چند سال گذشته قابل مقایسه با دخالت آن کشور در دهههای گذشته و دیگر کشورها نیست... فضای داخلی کشور و نگاه مردم خودمان به ویژه نسل جدید را به آمریکا نیز نمیتوان با نگاه نسل قبلی و اوایل انقلاب قابل مقایسه دانست و طبیعی است که با چنین تغییری در محیط و طرف مقابل، یک سیاستمدار نگاه خود را تغییر میدهد »
* پس از واقعه 11 سپتامبر عباس عبدی تلاش زیادی کرد تا با تطهیر آمریکا و ارائه تصویری زیبا از این دولت، نگاه مردم ایران به ویژه نسل جوان را نسبت به آمریکا دگرگون سازد:
"تصوری که امروز در مورد آمریکا وجود دارد، همان تصوری نیست که بیست سال قبل وجود داشت. چراکه بیست سال است که آمریکا در این مملکت نیست و دیگر نمیتوان گفت که تمام بدبختیهای ما از آمریکاست؛ از طرفی، آمریکا هم وضعیت بیست سال گذشته را ندارد. مهمتر از همه، در گذشته مسئله آمریکا یک مسئله ملی بود، اکنون آمریکا یک قدرت مقتدر جهانی است و حضور او در یک کشور در موازنه قدرت در آن کشور تأثیر میگذارد ".
*محسن میردامادی، عضو برجسته حزب مشارکت که زمانی در جمع تسخیرکنندگان لانه جاسوسی، آمریکا را شیطان بزرگ می دانست نیز با اظهار تأسف از فرصتهایی که ایران در زمینه رابطه با آمریکا از دست داده است، بیان داشت:
«سیاست تنشزدایی را باید در قبال آمریکا پیریزی کنیم، هر چند در گذشته بسیاری از فرصتها را از دست دادهایم؛ امیدوارم اینگونه نشود که جام زهر دیگری را بنوشیم. در دوران ریاست جمهوری پیشین ایالات متحده، خانم آلبرایت، وزیر امور خارجه آمریکا، به صراحت به بسیاری از خطاهای کشورش در گذشته، مانند دخالت در کودتای 28 مرداد و حمایت از پهلوی اعتراف و از ملت ایران عذرخواهی کرد. همچنین همین جملات به گونهای رقیقتر از سوی بیل کلینتون بیان شد. نکته اینجاست که در عرصه بینالمللی این اعترافات و عذرخواهیها بسیار مهم و دارای نقش اساسی در تغییر رفتارهاست، اما متأسفانه ما از این فرصت برای از بین بردن و یا حداقل کاهش تنش استفاده نکردیم ».
* در خرداد 1378 کنفرانسی در قبرس تحت عنوان «ایران در قرن بیست و یک» برگزار شد که اولین نقطه اتصال عناصر داخلی رابطهجو، با مقامات آمریکایی و عوامل اطلاعاتی آمریکا بود. از آمریکا شخصیتهایی نظیر گری سیک، دیپلمات کهنه کار آمریکایی و عنصر سازمان سیا، ساموئلهانتینگتون، نظریهپرداز جنگ تمدنها، ریچارد مورفی و ویلیام میلر حضور داشتند. از افراطیون نیز اشخاصی چون ابراهیم یزدی، دبیر کل گروهک غیرقانونی موسوم به نهضت آزادی، عزتالله سحابی، از چهرههای موسوم به ملی ـ مذهبی، عماد الدین باقی و شمسالواعظین، نویسندگان روزنامههای زنجیرهای توقیف شده، علویتبار و عباس عبدی، اعضای شورای مرکزی حزب مشارکت، حضور داشتند.
در کنفرانس مذکور، هادی سمتی و ناصرهادیان، ریاست دومین کنفرانس را برعهده میگیرند و برخی از اشخاص چون سحابی، صالحآبادی و عبدی به ارائه سخنرانی میپردازند که در این میان، سخنرانی عباس عبدی، عضو ارشد حزب مشارکت، بیش از سخنان دیگر مدعوین مورد توجه مقامات آمریکایی قرار میگیرد. در بخشی از اقاریر سحابی در دادگاه انقلاب درباره این کنفرانس آمده است:
«من از کنفرانس چیزی که مشاهده کردم، این بود که در جلسات علنی و پانلها هر کس حرفهایی میزد، ولی روابط و صحبتهایی خاصی در اتاقهای خصوصی اشخاص صورت میگرفت که از دید دیگران پنهان بود.
آقای شمسالواعظین خودشان تعریف کردند که گری سیک از صحبتهای تو (سحابی) ناراضی بوده و گفته است سحابی که روضهخوانی کرد. ولی از صحبتهای آقایان صالح آبادی و عبدی راضی بوده است. پس حداقل افراد یاد شده (عبدی و صالحآبادی) که در آن کنفرانس سخنانشان مورد توجه و رضایت آمریکاییها قرار میگیرد، اینها بعداً در ایران به عنوان سرشاخههایی مورد اطمینان، میتوانند نقش بازی کنند ».
* ملاقات عباس عبدی با جاسوس آمریکایی
یکی از اقدامات مذبوحانه دیگر این افراد در مقابل آمریکا، ملاقات عباس عبدی با باری روزن، وابسته مطبوعاتی لانه جاسوسی آمریکا، بود که در فرانسه انجام شد.
عباس عبدی در مرداد ماه 1377 به همراه تنی چند از وابستگان به حلقه کیان، همچون رضا رئیس طوسی، ابراهیم یزدی و عزتالله سحابی به قصد ملاقات با باری روزن، به فرانسه عزیمت کرد. این ملاقات که به دعوت شخصی به نام اریک رولو سهامدار نشریه لوموند و از روزنامهنگاران متمایل به رژیم صهیونیستی صورت گرفته بود؛ سرانجام با هماهنگی علیخانی در هتلی متعلق به همسر اریک رولو میسر گردید.
عبدی و مشارکتیها در واکنش به انتشار این خبر، که موجی از تنفر و انزجار مردم را نسبت به وی و حزب مشارکت برانگیخته بود، سعی کردند تا این ملاقات را بسیار ساده و کماهمیت جلوه دهند؛ اما حضور مقامات بلندپایه ایالات متحده در آن ملاقات، همچون معاون وزیر امور خارجه آمریکا و سفیر ایالات متحده در فرانسه، رسوایی بزرگی را برای مشارکتیها پدیدار ساخت.
حضور عباس عبدی در نشستهای مذکور و دیدار با گروگان لانه جاسوسی در تهران تا مدتی به خوراک تبلیغاتی رسانههای غربی تبدیل شده بود؛ چرا که وی از فعالان تسخیر لانه جاسوسی آمریکا به شمار میرفت و به همین جهت، تغییر نگاه وی نسبت به آمریکا و عطش او برای ملاقات با مقامات آمریکایی، میتوانست به معنای ندامت و عذرخواهی ایرانیان از تسخیر سفارت آمریکا تلقی گردد و این نکتهای نبود که برای امثال عباس عبدی مخفی و غیرقابل درک باشد.
رضا رئیس طوسی، از عناصر موسوم به ملی ـ مذهبیها، درخصوص پیشبینی این بحران میگوید:
«وقتی عبدی این موضوع را در محفل کیان مطرح کرد، من برخلاف سایرین که مسئله گروگانگیری را مسئله مرده و فراموش شده تلقی میکردند، گفتم که این مسئله هنوز برای آمریکاییها زنده است و اگر آقای عبدی نتواند پاسخ جدی و قاطع برای آن بیابد، شرکت وی در این گفتگو به ضرر ایران تمام میشود».
افزون بر بهرهبرداریهایی که آمریکاییها از ملاقات عباس عبدی کردند، در داخل کشور نیز عبدی زمینه را برای ارتباط رسمی و غیررسمی عناصر داخلی با خارج از کشور هموار کرد.
* اصرار میردامادی برای ائتلاف ایران با آمریکا در جنگ ادعایی با تروریسم
بعد از حادثه 11 سپتامبر سران آمریکا با مشاهده عزم و اجماع جهانی برای مبارزه با تروریسم، اقدام به تشکیل جبههای به نام ائتلاف جنگ یا ائتلاف جهانی مبارزه با تروریسم به رهبری آمریکا کردند. آمریکاییها سپس کوشیدند تا با ایجاد فضای رعب و وحشت در جهان و طرح این ادعا که "هر کس مخالف تروریسم است، راهی جز پیوستن به ائتلاف ضدتروریسم به رهبری آمریکا ندارد " کشورها را ملزم به پیروی از سیاستهای خود سازند اما موضع صریح و قاطع مقام معظم رهبری، آمریکاییها را در همراه کردن ایران با آمریکا ناکام گذاشت.
اما محسن میردامادی (از اعضای دانشجویان تسخیرکننده لانه جاسوسی) در آن مقطع الحاق ایران به ائتلاف جنگ به رهبری آمریکا را اجتنابناپذیر دانسته و بیان داشت:
«نمیتوان به دلیل حضور آمریکا در این مسئله، صرفاً یک تماشاچی بود. نباید فرصتی را از دست بدهیم. نباید شتابزده نیز عمل کنیم. البته نوع تحریمها علیه کشور ما با پاکستان متفاوت است؛ اما قطعاً تحولات اخیر بر رفع تحریمهای ما هم تأثیراتی خواهد داشت. نباید اینگونه به مسئله نگاه کرد که چون در ائتلاف ایجاد شده ضدتروریسم، آمریکا نقش عمده را دارد، باید از آن فاصله گرفت. چراکه کشورهای متخاصم در مقاطعی با هم، منافع مشترک پیدا میکنند ».
این در حالی بود که مقصود آمریکا از تروریست، گروههای جهادی فلسطینی، حزبالله لبنان، هستههای مبارزاتی آزادی بخش در جهان و همه اشخاص، گروهها و کشورهایی هستند، که به سیاستهای استکباری آمریکا تن نمیدهند؛ بنابراین همکاری ایران با آمریکا نه تنها هیچ دستاورد مثبتی برای کشورمان به دنبال نمیداشت، بلکه ضربه مهلکی به حیثیت جمهوری اسلامی ایران وارد میکرد.
* پس از جنگ آمریکا در افغانستان، کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ششم که ریاست آن را محسن میردامادی بر عهده داشت، چندین جلسه با حضور کارشناسان و مسئولان مختلف دستگاههای اجرایی به ریاست وی تشکیل شد و موضوع سیاست خارجی ایران در قبال آمریکا را به بحث گذاشت. میردامادی اقدام به شناسایی نمایندگان همسو با خود نمود تا این کار را با سرعت به جلو ببرند. میردامادی در پایان نتایج حاصل را به این شکل بازگو کرد:
«ارتباط و مذاکره بین نمایندگان مجلس شورای اسلامی و نمایندگان کنگره آمریکا که مواضع خصمانه نسبت به جمهوری اسلامی ایران ندارند، مشکل ندارد و میتواند در جهت تنش زدایی بین دو کشور مفید باشد ».
* در مقطعی دیگر، احتمال جاسوسی عبدی و دوستانش از آنجا قوت گرفت که "از بین اسناد مکشوفه از منزل و محل کار یکی از متهمین، اسناد متعددی به دست آمده که نشاندهنده ارسال فاکسهای فوق محرمانهای است که در آن تأکید شده بود سند بعد از مطالعه امحاء شود ".
ارتباطگیری با مؤسساتی که به کار افکارسنجی و تحقیقات میدانی، پیرامون افکار عمومی اشتغال دارند، یکی از شیوههای نوین سیستم جاسوسی آمریکاست. آمریکاییها که بعد از اشغال سفارتشان در ایران، شانس حضور مستقیم خود را در کشور ما به کلی از دست دادهاند، سعی میکنند با ایجاد ارتباط با مؤسسات داخلی، اطلاعات مورد نیاز خود را در ارتباط با مسائل نظامی، امنیتی و دیدگاههای مردم راجع به حاکمیت را از این راهها به دست آورند. «مؤسسه آینده » که تحت اشراف دو عضو ارشد حزب مشارکت یعنی عباس عبدی و علیرضا علویتبار، فعالیت میکرد، با سفارش گرفتن از مؤسسات آمریکایی و صهیونیستی "گالوپ "، «زاگبی» و «وی.ام» اطلاعات مورد نیاز آمریکاییها را به طور منسجم و دستهبندی شده در اختیار آنها قرارداد و در مقابل آن مبالغ هنگفتی را دریافت کرد.
عبدی در اعترافاتش به نقش محوری خود در مؤسسه آینده بدینگونه اشاره میکند:
«انجام نظرسنجیهای مذکور برای مؤسسات خارج از کشور، در شرایط حاضر را اشتباه میدانم که توسط مؤسسه آینده صورت گرفته است وطبعاً پس از این، چنانچه فرصتی حاصل شود و مؤسسه آینده مجال برای ادامه فعالیت داشته باشد، از قبول هر نوع نظرسنجی به وسیله سفارش مؤسسات خارج از کشور، جلوگیری خواهد نمود و اشتباه مورد نظر این مؤسسه تکرار نخواهد شد ».
وی در ادامه به ارتباط مؤسسه آینده با سازمان جاسوسی آمریکا (CIA) و بهرهبرداری سیاسی و اطلاعاتی آن سازمان از این نظرسنجی اذعان نمود:
«در مقابل اسناد ارائه شده، سوءاستفاده از اطلاعات جمعآوری شده که به لحاظ نحوهی تنظیم سؤالات و سوژههای انتخابی دارای بار ضدامنیت ملی و طبقهبندی میباشد و بهرهبرداری اطلاعاتی و سیاسی سازمانهای جاسوسی و هیئت حاکم آمریکا را به دنبال دارد، را میپذیریم »
اینها تنها نمونههایی از پشیمانی افرادی همچون عباس عبدی و محسن میردامادی از تسخیر لانه جاسوسی بود که نشان می دهد آنان نه تنها دیگر شعار کلیدی گفتمان امام خمینی(ره) یعنی «مرگ برآمریکا» را کنار گذاشتهاند بلکه از سابقه تاریخی خود در تسخیر لانه جاسوسی آمریکا نیز سقوط کردهاند.