به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ در نظام سیاسی چین، نسل پنجم رهبران چینی که از سال 2012 تا اکنون قدرت را در اختیار دارند، اولویت را پیشبرد توسعه و رشد اقتصادی قرار داده اند. با به قدرت رسیدن شیجینپینگ، بهمثابه نماد نسل پنجم رهبران چین، به نظر میرسد این کشور اکنون خود را در سطحی از قدرت میبیند که نقشی پویاتر در عرصههای بینالمللی و منطقهی خاورمیانهای ایفاء کرده و (البته بدون درگیری خصومتآمیز با رقبای منطقهای و جهانی) با سهمخواهی فزاینده در حوزههای استراتژیک، تعریف جدیدی از خود در چارچوب رؤیای چینی و احیای قدرت چین ملی ارائه کرده است.
بیشتر بخوانید: جایگزینی محتاطانه چین با آمریکا در منطقه غرب آسیا
هدف این پویایی جدید، نهادینهسازی جایگاه این کشور، بهمثابه یک قدرت بزرگ چندبُعدی (اقتصادی- سیاسی- فرهنگی- استراتژیک) است. چرخش در سیاست خارجی چین و هوشیاریهای عملگرایانه ی اقتصادی در سیاست خارجی این کشور در مشارکت و همکاری های استراتژیک پکن با سایر کشورهای جهان متبلور شد. طبق آمار تا سال 2016 چین با حدود بیش از 78 کشور دنیا و پنج سازمان منطقهای یعنی اتحادیه آفریقا، اتحادیه عرب، آسهآن (اتحادیه ملل آسیای جنوب شرقی)، جامعه دولتهای آمریکای لاتین و کارائیب و حتی اتحادیه اروپا رابطه همکاری و مشارکت دارد. به عبارت دیگر چین با ۱۷۴ کشور دنیا روابط دیپلماتیک دارد ولی با ۴۵ درصد از این مجموعه دارای نوعی رابطه مبتنی بر همکاری و مشارکت ساده و یا پیچیده و راهبردی است.
از آنجا که دسترسی به منابع انرژی خاورمیانه و فرصت سرمایهگذاری، چین را وارد معادلات سیاسی خاورمیانه کرد؛ جستوجو برای یافتن بازارهای خارجی در این منطقه به آهستگی به یکی از اهداف اصلی در سیاست خارجی این کشور تبدیل شد. این هدف با اهداف سیاست خارجی بسیاری از قدرت های منطقه ای از جمله ایران و عربستان و سایر کشورهای عربی منطقه که متوجه یافتن جای پایی در بازار چین و نیز سرمایهگذاری در این کشور بودند، حالت مکمل پیدا کرد. به همین دلیل، در این دوره بهتدریج «منافع مشترک»، عنصر اصلی شکلدهی به روابط چین با کشورهای منطقه ای شد.
در روابط دو جانبه با عربستان، چین بهتدریج مسیر نفوذ به این کشور را گشود و بنیان همکاریهای دو کشور از مبادلات اقتصادی آغاز شد. چین به سوی خرید نفت از عربستان گرایش یافت و دولت سعودی نیز درصدد جذب سرمایهگذاریهای خارجی از چین برآمد. در سال ۲۰۱۶، چین و عربستان یک سند همکاریهای جامع و استراتژیک امضا کردند. از آن زمان قراردادهای متعددی بین دو کشور منعقد شده است. کمتر از یک سال بعد از امضای آن سند، دو طرف قراردادی به ارزش ۲۰ میلیارد دلار برای سرمایهگذاری در آرامکو امضا کردند. در ماه مارس همان سال قراردادی ۶۵ میلیارد دلاری برای معاملات تجاری در بخشهایی از جمله پالایش نفت، پتروشیمیها و الکترونیک امضا شد.
در فوریه سال ۲۰۱۹ و طی سفر محمد بن سلمان به چین، دو کشور ۳۵ توافقنامه و چهار مجوز برای شرکتهای چینی امضا شد. ارزش کل این قراردادها به حدود ۲۸ میلیارد دلار میرسد. همچنین بر اساس چشمانداز ۲۰۳۰ در عربستان سعودی که با حمایت محمد بن سلمان تدوین شده، چین در زمینه احداث نیروگاههای بادی و ساخت توربین نیز با عربستان مشارکت میکند. بررسی ها این را نشان می دهند که از همان ابتدا تجارت و اقتصاد پایه روابط این دو کشور بوده است. در تعریف این نوع رابطه می توان گفت که مناسبات بین پکن و ریاض، یک رابطه مشارکت انرژی و همکاری اقتصادی است و نه یک اتحاد استراتژیک سیاسی. اما مشارکت اقتصادی چین و عربستان چه تاثیری بر ایران خواهد گذاشت؟
اگرچه خاورمیانه در سال های اخیر تحت تأثیر رقابت فزاینده ایران و عربستان سعودی قرار گرفته است و این رقابت قدرت های خارجی مانند ایالات متحده و روسیه را درگیر کرده است، اما چین به طرز ماهرانه ای موفق شده است که همزمان روابط مناسب و متعادلی با تهران و ریاض برقرار کند و بدون مداخله در تنش میان آنها، از مزایای اقتصادی قابل توجهی برخوردار شود. چین یک "مشارکت استراتژیک همه جانبه" با ریاض و تهران برقرار کرده است و به طور هوشمندانه ای نیازهای ژئوپلیتیکی هر دو طرف (مبنی بر کاهش اتکا به ایالات متحده برای عربستان و محافظت در برابر واشنگتن در مورد تهران) را برای یافتن یک شریک قدرت بزرگ در یک منطقه بی ثبات را درک کرده است.
از سوی دیگر، عربستان از لحاظ امنیتی در دایره نفوذ و چتر حمایتی ایالات متحده قرار دارد و همچنان وابسته به حمایت آمریکا باقی خواهد ماند. اتحاد استراتژیک عربستان و ایالات متحده ناشی از درک تهدید مشترک از جانب ایران است که هر دو در جهت مقابله جویی با ایران هسته ای، مهار جبهه مقاومت و تغییر توازن قدرت در منطقه به ضرر ایران سیاست های یکسانی را پیگیری می کنند؛ در حالی که چین بر عکس ایالات متحده دورنمای اقتصادی وسیعی را برای حضور خود در منطقه ترسیم کرده است و از سیاست خصمانه علیه هیچ کشوری از جمله ایران استقبال نمی کند. بنابراین بنظر نمی رسد در مناقشات منطقه ای، چین بتواند حمایت های نظامی صریحی از عربستان صورت دهد. اما در خصوص دورنمای همکاری ایران و چین، روابط دو کشور بالعکس روابط اقتصادی مبتنی بر انرژی با عربستان منحصر به حوزه اقتصاد انرژی نیست، چین برای اهداف آینده خود در منطقه که در تقابل با آمریکا خواهد بود، می تواند به همکاری گسترده تر با ایران امیدوار باشد، در حالی که اگر آمریکا، عربستان را تحت فشار قرار دهد ممکن است که این کشور در رابطه خود با چین تجدید نظر کند.
در نهایت اینکه، چین بر اساس سیاست ادعایی خود، ضمن توسعه مناسبات با همه کشورهای خاورمیانه، به رقابت ها و منازعات ژئوپلتیک در منطقه ورود نکرده و از جانبداری از هر یک از بازیگران منطقه خودداری میکند. چین میگوید که سیاست «تعامل بی طرفانه» و «دوست همه، دشمن هیچ کس» را با رویکرد اقتصادی در خاورمیانه اتخاذ کرده و به همین دلیل با تمام بازیگران مهم منطقه از ایران گرفته تا عربستان سعودی و کشورهای عربی و حتی رژیم صهیونیستی روابط همه جانبه دارد. در خصوص روابط ایران و عربستان پکن احتمالاً ترجیح می دهد این مسیر پراگماتیک و سودآور را در فاصله مساوی نگه دارد. با این حال، تغییر نقش چین در خاورمیانه و تغییر پویایی ژئواستراتژیک منطقه، ادامه چنین سیاستی را بسیار دشوارتر می کند. مادامی که روابط چین و عربستان در سطح اقتصادی و تجاری باقی بماند و به حوزه مشارکت نظامی و امنیتی سوق داده نشود، این روابط بر تغییر معادلات منطقه ای و امنیت ایران تاثیر نخواهد گذاشت.
گزارش تحلیلی از بهار اخوان - دکترای روابط بین الملل