به گزارش «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ فیلم سینمایی «شیار 143» به نویسندگی و کارگردانی نرگس آبیار اقتباسی سینمایی است از رمان «چشم سوم» که توسط نرگس آبیار به نگارش درآمده است. در رمان «چشم سوم» با تعدادی از جوانان هفده و هجده ساله بیجاری روبهرو هستیم که عزم جبهه کرده و در حالی که خانوادهها با رفتن آنها به جبهه مخالف هستند، برای دورههای آموزشی نظامی به پادگان آموزشی اعزام شده و پس از گذراندن دوره آموزشی به منطقه اعزام شده تا در عملیات پیشرو یعنی والفجر مقدماتی شرکت کنند.
در جریان این عملیات برای هرکدام از این افراد اتفاقاتی رخ میدهد، عدهای اسیر شده، تعدادی مجروح و شهید میشوند و یک نفر نیز با وجود جراحت بازمیگردد. دوره اسارت این رزمندگان ایرانی از زبان باقر سرابی روایت میشود تا اینکه به آزادی آنها منجر میشود. در میان داستان نویسنده برخی شخصیتها را برای خواننده بیشتر شرح می-دهد تا از یک داستان یکنواخت دوری کرده باشد و شخصیتهای مختلف را در ذهن مخاطب وارد کرده باشد تا هرکدام در مقاطع مورد نیاز وارد خط داستان شوند. یکی از شخصیتهایی که معرفی میشود، جوانی به نام جعفر است که در خانوادهای با یک پدر، مادر(اختر)، فردوس و حورا(خواهران جعفر) و محسن و سعید (برادران جعفر) زندگی میکند که اختر علاقه بسیاری به جعفر دارد و برایش برنامههایی در سر دارد.
«شیار 143» اقتباسی از این رمان است با این تفاوتها که آبیار بخشی از زندگی یکی از شخصیتها را برگزیده و در برابر دیدگان مخاطبان به تصویر کشیده است. سرگذشت اختر و پسرش جعفر از دل داستان دستمایه خلق «شیار 143» شده و مخاطب با آن روبهرو شده است. در فرآیند اقتباس، نویسنده فیلمنامه در پی شروع، میان و پایان فیلمنامه است که با پرسیدن سه سوال زیر معمولاً شروع، میان و پایان خط داستانی پیدا میشود: شخصیت چه میخواهد؟ (پایان داستان)، شخصیت برای رسیدن به هدف چه میکند؟ (میان داستان)، این خواستن کی شروع میشود؟ (شروع داستان) و آبیار که خود نویسنده رمان بوده و اکنون در جایگاه فیلمنامهنویس قرار دارد نسبت به این مسائل پاسخهایی داشته و اقدام به نگارش فیلمنامه «شیار 143» کرده است. فیلمنامهنویس با دست یافتن به شروع، میان و پایان داستان در واقع ساختار سهپردهای خود برای طرح فیلمنامه را یافته و خط داستانی را به صورت دراماتیک درآورده و به فیلمنامه نزدیک کرده است.
در پرده اول فیلمنامه، مساله و هدف نمایانده میشود، در پرده دوم، داستان گسترش مییابد و اعمال شخصیت و موانعی که بر سر راه رسیدن او به هدف یا حل مساله هستند نشان داده میشود و در پرده سوم، داستان به فرجام میرسد. البته شاید بتوان گفت آبیار در پرده اول شروعی محکم نداشته و آنطور که فیلم باید در شروع توجه تماشاگر را سخت به خود جلب کند موفق نیست. در این فیلم اینطور به نظر میرسد که مخاطب مساله و هدف را متوجه نمیشود و از همان ابتدا با گسترش داستان روبهرو میشود. فیلمنامه باید در پرده اول از شروعی پر از انگیزه و علاقه برخوردار باشد.
اگر فیلمی در 10 دقیقه اول مخاطب را به خود علاقهمند نکند احتمال کمی وجود دارد که مخاطب تا پایان آن را دنبال کند اما در این فیلم این اتفاق میافتد و مخاطب تا پایان با کارگردان و عوامل و داستان همراهی میکند. آبیار در «شیار 143» بهخوبی داستان را گسترش داده و شخصیتها و حوادث را شکل میدهد و شخصیت اصلی را درگیر میکند و گرهافکنیهای وی در فیلمنامه در مسیر پیشبرد داستان و رسیدن به فرجام قرار دارد. ممکن است در یک اثر ادبی چندین خط داستانی وجود داشته باشد اما یکی از آنها از لحاظ نمایشی و دراماتیک کارآمدتر است و وظیفه نویسنده تشخیص، ارزیابی و در صورت لزوم خلق خط داستانی کارآمد است. در «چشم سوم» نیز شاهد این مساله هستیم که چندین خط داستانی وجود دارد که هرکدام قابلیت تبدیل شدن به یک فیلمنامه مستقل را دارد ولی آبیار بهخوبی توانسته پرکششترین روایت را برای نوشتن فیلمنامه «شیار 143» انتخاب کند.
در «چشم سوم» هرکدام از جوانان بیجاری داستانی جداگانه دارند ولی آبیار قصه جعفر و اختر را برای به تصویر کشیدن برگزیده است. صحنههای کلیدی در اقتباس، یکی از نکاتی است که در یک اقتباس خوب نقش بسزایی دارد. در اقتباس از رمان صحنهها اغلب حذف میشوند تا ضرباهنگ فیلمنامه حفظ شده و توجه تماشاگر از داستان اصلی منحرف نشود. برای رسیدن به مطلوب گاهی لازم است از صحنههایی که داستان را کند میکند و از حرکت به سوی نقطه اوج بازمیدارد چشم پوشید.
علاوه بر این فیلمنامهنویس باید صحنههایی را که برای بیان داستان ضروری به نظر میرسد موجز و فشرده کرده و در برخی موارد چند صحنه را با هم تلفیق کند. این موضوع نیز در این فیلم با توجه به نسخه اصلی رمان قابل مشاهده است. آبیار در نسخه اقتباسی بسیاری از جوانان را کنار گذاشته و به چهار نفر بسنده کرده و همچنین برای اینکه سرنوشت آنها که با شخصیت یونس(فرزند الفت) پیوند دارد مبهم باقی نماند سرگذشت آنها را به اختصار شرح داده است. حذف کردن یک خواهر و دو برادر جعفر (یونس در «شیار 143») از داستان اصلی نیز از همین نوع است. گاهی در داستان کوتاه یا رمان صحنههای مخفی و مستتری هم وجود دارد که میتوان آنها را از بافت متنی بیرون کشید و به صحنهای در فیلمنامه تبدیل کرد، مانند صحنه تفحص که همین موضوع سبب میشود که عنوانبندی فیلم نیز با این مساله شروع شود و از سربازی که یونس به خواب وی آمده، پرسوجوی مستندساز آغاز می-شود و این موضوع و همچنین صحنههای مرتبط با تفحص و حضور نیروهای ایرانی در مناطق عملیاتی به منظور یافتن اجساد شهدا در داستان وجود ندارد و آبیار آنها را از دل متن بیرون کشیده و به نوعی موجب جذابیت و کشش بیشتر فیلمنامه شده است.
نقش شخصیتها در اقتباس قدم بعدی یک اقتباس سینمایی از یک اثر ادبی است. آشکار و مشخص شدن خط داستانی به طور معمول تعیین میکند که چه شخصیتهایی در مسیر آن تاثیرگذارند، حضور قطعی دارند، فقدان آنها مسیر پیشرفت خط داستانی را کند میکند و نبودشان توسط مخاطب حس میشود و همین طور چه شخصیتهایی میتوانند حذف یا با هم ادغام شوند. این مساله در «شیار 143» بشدت خودنمایی میکند و آبیار در آن تصرفهایی داشته است که البته موضوعی عجیب نبوده زیرا فیلمنامهنویس میتواند در این مساله ورود داشته باشد. در داستان اصلی همانطور که اشاره شد خانواده جعفر خانوادهای نسبتا پرجمعیت است ولی در «شیار 143» با این موضوع روبهرو نیستیم و یونس با تک خواهر و مادربزرگ و مادرش الفت زندگی میکند. فردوس خواهری است که از «چشم سوم» پا به «شیار 143» گذاشته و باقی برادران و دیگر خواهرش در فیلمنامه دیده نمیشوند. همچنین در فیلمنامه مادربزرگ جایگزین پدر شده و تمام دیالوگهایی که در رمان پدر بیان میکند در اینجا از زبان مادربزرگ ایراد میشود که این جابهجایی به فیلم کمک بیشتری کرده زیرا در داستان اصلی پدر کمی منفعل برخورد میکند که این انفعال از سوی مادربزرگ پذیرفتنی است.
در روند اقتباس، یکی از مسائل مهم، سوال درباره درونمایه اثر است. با بررسی و کاوش در موضوعات مطرحشده در اثر ادبی میتوان درونمایه غالب و واحدی را که در ارتباط با خط داستانی انتخاب شده باشد برگزید. در این داستان شاید بتوان درونمایه انتظار را بهعنوان درونمایه و دستمایه اصلی داستان انتخاب کرد زیرا خانوادههای رزمندگان و همچنین رزمندگانی که به اسارت درآمدهاند با انتظار است که به نتیجه و مطلوب مورد نظر خود میرسند و در «شیار 143» میبینیم که چگونه مخاطب معنای انتظار را از هر سکانس آن درمییابد و همراه با الفت انتظاری شیرین و دردناک را تجربه میکند تا به انتهای فیلم نزدیک شود و این خلاقیتی است که آبیار در این اثر خرج کرده تا مخاطب را پا به پای فیلم جلو ببرد. یکی از سوالهایی که اقتباسگر درباره دستمایه منبع باید بپرسد، سوال درباره صحنه، زمان و مکان داستانی اثر است. بافت صحنه در بستر داستان تعیینکننده صحنه در اقتباس است البته اقتباسگر میتواند صحنه را تغییر دهد اما با این کار از منظور و مفهوم نویسنده دور میشود و بهتر است که منطقی برای تغییر صحنه وجود داشته باشد.
از آنجا که نویسنده فیلمنامه «شیار 143» نویسنده «چشم سوم» بوده تغییر مکانی شاید تاثیر چندانی در پیام نهایی کار نداشته باشد و این نکته که در آثار واقعگرا تأثیر محیط بر شخصیتهای داستان بسیار مورد توجه است، چرا که داستان در جایی اتفاق میافتد و در زمانی به وقوع میپیوندند و به همین دلیل کاربرد درست صحنه باعث تقویت اعتبار و قوام داستان میشود، نقش آنچنانی در شخصیتها ندارد و تغییر ماهوی در اصل کار ایجاد نمیکند. در داستان اصلی مخاطب با منطقهای سردسیر روبهرو است که در فیلم جایش را به منطقهای گرمسیر میدهد البته این تغییرات اگر در داستان ایجاد شده بود حتما روند داستان را با مشکل روبهرو میکرد ولی از آنجایی که این تغییرات به بدنه و پیکره کلی روایت خدشه-ای وارد نیاورده میتوان از آنها عبور کرد زیرا در متن اصلی رزمندگان جوان بخش عمده داستان را به خود اختصاص دادهاند ولی در «شیار 143»، بیننده چندان با رزمندگان روبهرو نمیشود و شرایط شب عملیات و پادگان آموزشی به تصویر کشیده نشده تا این تغییر مکان در داستان به چشم آید.
از نظر زمانی هیچ تغییری در اصل داستان ایجاد نشده و مقارن با عملیات والفجر مقدماتی است که البته این سوال ایجاد می-شود آیا در عملیات والفجر مقدماتی لشکری از کرمان در عملیات حضور داشته که با ورق زدن تاریخ جنگ به این نتیجه میرسیم که در عملیات والفجر مقدماتی لشکر 41 ثارالله(ع) از کرمان به استعداد 11 گردان در این عملیات شرکت داشته که از این لحاظ نیز خدشهای به اصل داستان وارد نشده است. در مجموع روایتهایی که خط اصلی داستان را شکل میدهد در کل فیلمنامه رعایت شده و مخاطبی که کتاب را خوانده باشد نسبت به فیلم حس بیگانهای پیدا نخواهد کرد و نویسنده فیلمنامه تمام سعی خود را کرده تا نسبت به متن اصلی وفادار بماند. دیالوگها و واکنشهای اختر(در فیلمنامه به الفت تغییر اسم داده شده است) و همچنین اطرافیان حفظ و در فیلمنامه بدون کمترین تغییری وارد شده است. اما اگر بخواهیم اظهارنظری در ارتباط با رمان «چشم سوم» و فیلم سینمایی «شیار 143» داشته باشیم باید گفت که تماشای «شیار 143» لذتی فراتر از مطالعه رمان «چشم سوم» دارد. البته از این مساله غافل نیستیم که ویژگی رمان کمک به قوه خلاقه در ذهن مخاطب است و اجازه میدهد تا وی در ذهنش اماکن و افراد را تصویر کند و این امکانی است که در سینما فراهم نیست ولی پرداخت چشمگیر «شیار 143» به اندازهای قابل توجه و درخور تحسین است که بیننده ترجیح میدهد نرگس آبیار برایش تصویرسازی کند تا خودش بخواهد الفت یا اختر را در ذهنش مجسم کند و فیلم سینمایی «شیار 143» به نویسندگی و کارگردانی نرگس آبیار را میتوان یک اقتباس موفق سینمایی قلمداد کرد.
منبع: وطن