اما در جدیدترین تحلیلها عباس عبدی از چهره های اصلاح طلب در بخشی از مطلب خود چنین نوشت: «این پرسش برای خیلیها پیش آمده است که چرا دولت در ایران بر سیاست نادیده گرفتن یا کماهمیت دادن به کرونا اصرار دارد یا حداقل چرا در گذشته اصرار داشته است؟ دولتی که یک ماه پیش در پی عادی کردن اوضاع بود، اکنون در صدد است که کمربندها را محکمتر کند. چرا این همه مدت تعلل شد؟ آیا در ادامه نیز سیاستهای سختتری اتخاذ خواهد شد؟
به نظر میرسد که در عدم رغبت دولت برای اتخاذ تصمیمات سخت در این مورد، موثر بوده است. رییس دولت گمان میکند که اکنون بهترین فرصت برای حل مسأله تحریمها و سپس آغاز گفتگوها است. به ظاهر عناصر واسطه قولهایی نیز داده و اخبارش منتشر شده است هرچند هیچکدام تاکنون نتیجه نداشتهاست. از این رو معلوم نیست که کنترل اپیدمی در ایران به تحقق این هدف کمک کند. اصرارهای پیاپی برای لغو تحریمها و تهییج احساسات بینالمللی در این رابطه شواهد این ادعا است. به نظر میرسد که این وجه سیاست برای رییس دولت در اولویت قرار دارد».
برجام، پروژهای حیثیتی برای غربگرایان
برای رفتارشناسی دولت روحانی طی قریب به هفت سال گذشته باید نگاهی دوباره به ماهیت برجام انداخت.
در نگاهی فرامتنی باید گفت که برجام پروژهای بلند مدت از سوی جریانی خاص در کشور برای ایجاد رابطه مجدد با آمریکا است. مکفارلین، آزادی گروگانهای آمریکایی در لبنان، استفاده از ظرفیت اروپا برای تجدید رابطه با آمریکا، نامه سید محمد خاتمی به سران آمریکا، نفوذ عوامل نایاک در دولت احمدینژاد و در نهایت برجام همگی بخشهایی از یک بسته بزرگ سیاسی و امنیتی هستند.
انتشار خبر پیروزی هیلاری کلینتون در روزنامه خبر جنوب!
واقعیت آن است که برجام با نمونههای قبلی یک تفاوت آشکار دارد و آن بستر و ابزارهای مناسب در این دوره است. در دوران هاشمی رفسنجانی، خاتمی و احمدینژاد بستر سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مناسب برای اتمام این پروژه وجود نداشت. با مروری بر کتب منتشر شده از سوی اعضای اصلی جریان اعتدال همانند حسن روحانی، محمدباقر نوبخت، محمود سریعالقلم، محمود واعظی و برخی افراد دیگر که سالها در مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام مشغول فعالیت بودند به دو نکته مهم میتوان رسید:
تجدید رابطه با آمریکا نیاز به یک بستر چند بعدی دارد. اگر بدون تهیه ابزار مناسب به سراغ این مساله برویم، با شکست مواجه خواهیم شد.
بستر برجام از دید این افراد همان اضمحلال در ساختار جهانی یا به تعبیر سریعالقام «قفل شدگی» است. یعنی اگر ما بخشی از ساختار جهانی باشیم، به طور خودکار رابطه با آمریکا صورت خواهد پذیرفت.
در بعد ابزار نیز باید با استفاده از کنوانسیونها و موافقتانههای گسترده، ساختار سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و امنیتی کشور را باید مناسب با بستر تغییر داد تا جامعه به صورت آگاهانه و حاکمیت به صورت اجباری به این مست حرکت کند. به همین دلیل از سال 1392 تاکنون یکی از مشغلههای مهم دولتیها تصویب و اجرای معاهدات و کنوانسیونهایی همچون FATF، CFT، پالرمو، سند 2030، توافقنامه پاریس و الحاق به سازمان تجارت جهانی است و یا صندوق بینالمللی پول بارها مخفیانه و آشکار در قالب مشاور در مراکز تصمیمگیر کشور حضور یافتهاند. برایناساس، هرکدام از این معاهدات و کنوانسیونها در صورت اجرا بخشی از بستر چند بعدی اضمحلال در ساختار جهانی را تسهیل خواهد کرد. به همین دلیل است که بعد از اعلام رسمی مخالفت مجمع تشخیص مصلحت نظام با تصوی و اجرای FATF، وزیر امور خارجه آمریکا رسما وارد عمل شده و خواستار تصویب فوری این معاهده شد!
آرمان، روزان، شرق و شهروند، روزنامههایی بودند که پیش از روشن شدن نتیجه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا پیروزی هیلاری کلینتون را پیشبینی کردند
تجربه تلخ توزیع «سبد کالا»
برای درک این موضوع به اواخر سال ۱۳۹۲ بازگردید؛ ایامی که دولت روحانی به دنبال آغاز مذاکرات هستهای بود و همزمان با آن دو موج خبری از سوی رسانههای زنجیرهای به راه افتاد.
در موج اول ادعای تحویل خزانه خالی به حسن روحانی سبب شد تا ترس عمومی از ادامه وضع موجود پدید آید. در موج دوم که میتوان از آن با عنوان اصلیترین حربه جریان غربگرا برای تهییج افکار عمومی برای پذیرش مذاکرات نام برد، شاهد اجرای طرح «توزیع سبد کالا» بودیم. تصاویری که از نحوه اجرای آن به جهانیان مخابره شد، بیانگر فقر گسترده همانند دوره قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بود که باعث شد چنین القا شود که دولت ایران به هر قیمتی آماده مذاکره است!
بنابراین میتوان گفت که دولت روحانی برای پیشبرد امور خود دست به انجام اقداماتی میزند که شاید برای بسیاری از کارشناسان سیاسی و اقتصادی جای تعجب باشد.
چشم امید به دموکراتها
یکی از ادعاهایی که بسیار از روحانی، ظریف و سایر دستاندرکاران پروژه برجام شنیدهایم، نابودی محصول مشترک دموکراتها و دولت یازدهم توسط زلزلهای به نام ترامپ است.
براساس این ادعا تا سال ۲۰۱۶ برجام، هرچند کجدار و مریز، به مسیر خود ادامه میداد، اما با روی کارآمدن دونالد ترامپ به یکباره ورق برگشت و تمام تلاشهای پیدا و پنهان نیز برای منصرف کردن وی از پاره کردن برجام ناکام ماند.
از همین رو است که طی قریب به سه سال گذشته و با نزدیک شدن به ایام انتخابات ریاستجمهوری آمریکا شاهد بودیم که امید غربگرایان برای پیروزی دموکراتها در جهت احیای برجام نمایان شد. برای مثال باید به چاپ یکی از روزنامههای زنجیرهای با خبر پیروزی هیلاری کلینتون در انتخابات سال ۲۰۱۶ اشاره کرد که یک رسوایی بزرگ برای این روزنامه بود!
از آن سال دولت روحانی به پیروزی یکی از دموکراتها در سال ۲۰۲۰ امید بسته است؛ فرقی نمیکند آن شخص جان کری باشد یا جو بایدن. برای روحانی و دولتش فقط این مهم است که بازگشت یک دموکرات به کاخ سفید زمینهساز احیای برجام شود.
از سوی دیگر شاهد هستیم که برخی غربگرایان شادمانه از تشدید مشکلات اقتصادی در آمریکا در پی شیوع کرونا در این کشور سخن میگویند و مدعی هستند که تشدید این وضعیت طی هفتههای آینده منجر به شکست احتمالی ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری پیشرو شود!
عباس عبدی برای اثبات حرف خود تنها به چند شنیده از محافل خصوصی اشاره کرده است، اما تجربه شکلگیری برجام نشاندهنده توان و علاقه دولت روحانی برای انجام چنین کاری است. احیا و تقویت برخی کانالهای ارتباطی خصوصی که در چند ماه اخیر برخی از آنها رسانهای شد، مهمترین نتیجه گشایش کانال ارتباط کرونایی میان ایران و آمریکا است. ناگفته پیدا است که دولت ترامپ از سر خیرخواهی و یا اجبار افکار عمومی تصمیم به آزادسازی بخشی از ارزهای متعلق به کشورمان نگرفته است، بلکه سودی از قبل این کار خواهد برد.
برای ترامپ خبر آغاز مذاکره میان دو کشور آنهم ابتدا از سوی ایران یک موفقیت پیش از انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۰ است. برای دولت روحانی نیز آزادسازی ارزهای متعلق به خودمان و موج رسانهای آن بزرگترین دستاورد و مقدمه احیای برجام خواهد بود.
باید منتظر ماند و دید همانند مذاکرات مخفی جان کری و ظریف در اوایل سال ۱۳۹۷، به گفته روزنامه آمریکایی بوستون گلوب با تیتر «مأموریتی جسورانه، هر چند مخفی» و یا گفتگوی وی با سناتور فاینستاین یهودی و دوست دیرینه خاندان راکفلرها، در پشتپرده دولت روحانی اقدامی کرده است که عباس عبدی از آن خبر دارد یا نه.