دانشگاههای برتر دنیا با روشهای پیشرفته تدریس، اولویت را بر تربیت محقق قرار میدهند و دورههای آموزشی را طوری طراحی میکنند که از آن یک پژوهشگر که به دنبال پاسخ «چراهای» مختلف در حوزه تخصص خودش است، بیرون بیاید.
خبرنامه دانشجویان ایران: در کلاسهای درس در دانشگاههای برجسته جهان به هیچ عنوان تمرکزی بر حفظ دادهها و اعداد و ارقام شکل نمیگیرد.
به گزارش خبرنگار صنفی-آموزشی «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ دانشگاههای برتر دنیا با روشهای پیشرفته تدریس، اولویت را بر تربیت محقق قرار میدهند و دورههای آموزشی را طوری طراحی میکنند که از آن یک پژوهشگر که به دنبال پاسخ «چراهای» مختلف در حوزه تخصص خودش است، بیرون بیاید. این الگو در انواع رشتههای علوم تجربی، انسانی، پایه و صنعتی صورت میگیرد. در علوم پایه و تجربی محوریت با آزمایشگاههای تخصصی است. در دروس انسانی محوریت با پژوهش است و در دروس صنعتی دانشجویان از کارگاههای تخصصی و عملی برای تجربه آنچه که آموختهاند بهره میبرند.
به عنوان نمونه دانشگاه لس استر (Leicester) انگلیس در توضیحی که پیرامون نحوه و اهداف تدریس رشته تاریخ برای دانشجویان خود ارائه کرده، اعلام میکند: «نکته اول آنکه دانشجویان برای آنکه بتوانند در فضایی بازتر به این رشته خاص بپردازند یک سال از دوره تحصیل را در یکی از کشورهای اروپایی مانند اسپانیا، ایتالیا، فرانسه یا آلمان خواهند گذراند. زیرا تاریخ را نمیتوان با محدود ماندن به یک جا آموخت. این دوره تحصیلی به دانشجو کمک میکند تا با یک زندگی جدید، از اقوام و فرهنگهای مختلف آشنا شود. روشهای تدریس شامل سمینارهای بزرگ تا جلسات فردی برای دانشجو متفاوت خواهد بود. در سمینارها دانشجو باید افکار شخصی خود را میان هم کلاسیها به اشتراک بگذارد و قدرت تفسیر و تحلیل وقایع تاریخی را پیدا کند. در سال اول تحصیل تنها ۱۰ ساعت در هفته کلاس برگزار میشود و دانشجو از طریق پروژههایی که به صورت گروهی در اختیار او قرار میگیرد به تکمیل یادگیری خود خواهد پرداخت. کلاسهای درس همگی به صورت گروههای کوچک تجزیه میشوند و دانشجویان در قالب گروههای خود به بحث و بررسی پیرامون موضوع درسی میپردازند. ارزیابی نهایی دانشجو نیز بر اساس امتحاناتی صورت میگیرد که محور آنها بر مقالات کوتاه و بلندی است که دانشجو ارائه داده به همراه سنجش میزان تجزیه و تحلیل دانشجو از حوادث تاریخی و فعالیتهای گروهی صورت گرفته توسط آنها.»
اما آنچه که در سر فصلهای رشته تاریخ با تمام گرایشهای آن در ایران ارائه شده است، صرفا بیان وقایعی است که به صورت خام در مجموعه فراوانی از کتب تاریخی ثبت است. به عبارت دیگر، دانشجوی تاریخ با فردی عادی که تاریخ را خوانده باشد تفاوت چندانی ندارد. این آسیب حتی برای مقاطع تحصیلات تکمیلی برای این رشته نیز وجود دارد و کلاسهای درس اغلب جلساتی یک طرفه هستند که در آن استاد طبق یک سر فصل قدیمی وقایع و تحولات بخش مشخصی از تاریخ را بیان میکند و در انتهای هر ترم نیز سئوالاتی از همان مباحثی که طبق جزوه یا کتاب مشخصی تدریس شده، به صورت کتبی از دانشجو پرسیده میشود.
این روند در دروس تجربی و علوم پزشکی نیز حاکم است. متون بسیار قدیمی برای رشتههای علوم پزشکی تدریس میشود که در نهایت نفعی جز کسب نمره برای دانشجو ندارند. خواندن برخی از بیماریهای قدیمی شاید بتواند به عنوان افزایش دانش برای رشتههای پزشکی مفید باشد اما زمانی که وقت دانشجویان با خواندن دانشی که دوره آن گذشته هدر میرود و فرصت فراگیری حجم عظیمی از بیماریها و درمانهای جدید را پیدا نمیکنند، این تصور ایجاد میشود که در بسیاری از دانشگاهها و در میان بسیاری از اساتید راضی بودن به وضع موجود سکه رایجی شده و کسی جسارت شکستن این فرایند کهنه و قدیمی را ندارد.
نکتهای که اهمیت آن از این نقص تکنیکی بالاتر است، به نقص راهبردی در دروسی است که در رشتههای علوم انسانی و زیستشناسی به دانشجویان ارائه میشود. نگاه انحرافی داروینی به انسان سر فصلهای دروس به ویژه در رشتههای زیستی را به اندازهای آلوده کرده است که میتوان به راحتی نظر سیدحسین نصر که گفت امروزه در دنیا نظریه داروین به عنوان یک نظریه علمی مطرح نیست؛ بلکه آن را به یک ایدئولوژی تبدیل کردهاند را به راحتی فهم کرد. سیطره نگاه داروینی به علم و حیوان انگاشتن انسان چنان در دانشگاههای کشور رواج یافته که از طرف اساتید این رشتهها حتی با تغییر واژه تکامل به معنای نظریه داروین و جایگزینی آن با واژه فرگشت مخالفتهای جدی و گسترده صورت میگیرد.
در رشتههای مختلف فنی و مهندسی نیز به شکلهای گوناگون این کاستیها وجود دارد. فارغ از آنکه در این رشتهها، هیچ کوششی برای آشتی دادن دانشجو با محیط آزمایشگاه و کارگاه صورت نمیگیرد، برخی دروس نیز که در بخشهای محاسباتی ارائه میشوند، در دوره انفجار دانش و اطلاعاتی، ارزشی برای دانشجو ندارد. محاسباتی که به سادگی توسط دستگاههای پیشرفته انجام میشوند و انجام دادن آنها به صورت دستی جز هدر دادن وقت فایدهای ندارد. دانشجو در حوزه فنی و مهندسی در دانشگاههای برتر جهان با روش حل مسئله آشنا میشود. اما حل کردن دستی مسائل که در آنها باید یک فرایند طولانی محاسباتی (بدون انگارههای آموزشی) صورت بگیرد، در شرح وظایف دانشجویی نمیگنجد.
علاوه بر این، نکته دیگری که در فضای تدریس دروس قدیمی در دانشگاههای کشور حاکم است این مسئله است که متون تدریسی به قول معروف از بای بسم الله تا تای تمت، یک جا بر اساس فرهنگ و باورهای تولید کنندگان آن علم است. جای سئوال و حتی مواخذه اساتید و دانشمندان کشور وجود دارد که چرا با این حجم بالا از سابقه و تخصص، صاحب نظران رشتههای مختلف بر اساس زیست بوم کشور خود اقدام به تولید محتوای درسی نمیکنند؟ دانشجویان کتبی را باید بخوانند که در آن جزئیترین مثالهای به کار رفته نیز بر اساس سبک زندگی غربی و اروپایی تنظیم شده است. از فیزیک هالیدی تا روانشناسی کاپلان و سادوک گرفته تا استناد به نظریات مخدوش برخی شرقشناسان در مورد تاریخ ایران و اسلام.
وقتی این چنین فضایی بر نظام تحصیلی در دانشگاههای کشور حاکم است طبعاً در برابر منتقدانی که بخش عمدهای از اساتید کشور را به دستگاه ضبط صوت تشبیه میکنند، نمیتوان در مقام دفاع از اساتید سخنی به میان آورد. اساتیدی که سالهای متمادی به ارائه سر فصلهای تکراری بسنده میکنند از نگاه این بخش از منتقدان با یک لوح فشرده تفاوتی ندارند.
حسن عباسی در همین رابطه میگوید: «ما نه تنها در حوزه ها بلکه در دانشگاه های کشورمان نیز هیچ مجتهدی نداریم. در کدام دانشگاه ما استاد دانشگاه دکترین و نظریات خود را در کلاسهای خود تدریس می کند؟ استادی که نظریات خود را تدریس میکند این استاد یک دکتر واقعی است نه اساتیدی که نظریات صدها سال قبل شرق و غرب را حفظ میکنند و مثل نوار کاست آن را تحویل دانشجو میدهند. در این صورت فرق آنها با ضبط صوت چیست؟ چرا حاضر نیستند خودشان ایده جدیدی را تولید کنند و بر مبنای آن تدریس کنند؟»
فقر دانش نوین از یک سو و فقدان دانش بومی مبتنی بر باورهای اعتقادی از سوی دیگر موجب شده است تا دروسی که دانشجویان در دانشگاهها و در رشتههای مختلف تحصیل میکنند، از بازدهی بسیار کمی برخوردار باشد و علاوه بر این در رشتههای علوم انسانی، که انسان را موضوع خود قرار میدهند به یک تهدید جدی و راهبردی علیه گفتمان اسلام تبدیل شود.
مقام معظم رهبری در یکی از هشدارهای خود نسبت به این تهدید جدی در سال ۸۸ فرمودند: «طبق آنچه که به ما گزارش دادند، در بین این مجموعه عظیم دانشجویی کشور که حدود سه میلیون و نیم مثلا دانشجوی دولتی و آزاد و پیام نور و بقیه دانشگاه های کشور داریم، حدود دو میلیون اینها دانشجویان علوم انسانی اند! این به یک صورت، انسان را نگران میکند. ما در زمینه علوم انسانی، کار بومی، تحقیقات اسلامی چقدر داریم؟ کتاب آماده در زمینه های علوم انسانی مگر چقدر داریم؟ استاد مبرزی که معتقد به جهان بینی اسلامی باشد و بخواهد جامعه شناسی یا روانشناسی یا مدیریت یا غیره درس بدهد، مگر چقدر داریم، که این همه دانشجو برای این رشته ها میگیریم؟ این نگران کننده است. بسیاری از مباحث علوم انسانی، مبتنی بر فلسفه هایی هستند که مبنایش مادیگری است، مبنایش حیوان انگاشتن انسان است، عدم مسئولیت انسان در قبال خداوند متعال است، نداشتن نگاه معنوی به انسان و جهان است. خوب، این علوم انسانی را ترجمه کنیم، آنچه را که غربی ها گفتند و نوشتند، عینا ما همان را بیاوریم به جوان خودمان تعلیم بدهیم، در واقع شکاکیت و تردید و بیاعتقادی به مبانی الهی و اسلامی و ارزشهای خودمان را در قالبهای درسی به جوانها منتقل کنیم؛ این چیز خیلی مطلوبی نیست...»
* گزارش از مرتضی جمشیدی