به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ این بحران اما در کشور ما وضعیت بغرنج تری دارد. وضعیتی که نشان دهنده سردرگمی معرفتی جریان روشنفکری است. همکاری با رژیم سفاک شاه که حتی عفو بین الملل آن زمان این حکومت را بدترین کشور در زمینه حقوق بشر میدانست جز نقاط ننگین کارنامه روشنفکری در ایران است. همین جریان بعد از انقلاب و علیرغم آزادی های فراوانی که در دوره شاه حتی در خواب هم آن را نمی دیدند دلیر شده و شروع به مخالفت با حکومت می کنند.
این جریان در طول تاریخ انقلاب اسلامی همیشه با نفاق عمل کرده است. به این صورت که از سویی از ابتدای انقلاب در ساختار حاکمیت قرار دارد و از نعمات آن به خوبی استفاده می کند و از سویی همیشه تابلوی مخالفت نظری و عملی با حاکمیت را نیز بلند کرده است. یکی از تابلوها تهدید نظام اسلامی به شورش و ستیز است. تابلویی که نمونه عیان آن تهدید عباس عبدی به خروج از حاکمیت اصلاح طلبان است و نمونه جدید آن نیز سخنان محسن رنانی است.
محسن رنانی، استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان و از چهره های فعال اصلاح طلب در زمینه سخنرانی چند روز پیش در آیین افتتاحیه دفتر جمعیت زنان مسلمان نواندیش (شاخه اصفهان) سخنانی برزبان راند که جدای از بی سند بودن بخش های زیادی از آن که در مرود نقش زنان در توسعه کشور بود سخنان عجیبی در مورد نحوه تصمیم گیری سیاسی ایرانیان گفته است. وی گفته است: "ارتقای توانایی گفتوگو، صبوری در مشارکت اجتماعی، تصمیمگیریهای عقلانی، نقدپذیری و توانایی نقدکردن، ریسکپذیری، نوآوری، تحرک و نشاط در جامعه از ضرورتهای رفتن به سوی یک جامعه توسعهیافته و لازمههای پویایی یک جامعه در عصر نوین است. متأسفانه امروز نهتنها آحاد جامعه در ایران، بلکه مسئولان کشوری نیز فاقد توانایی گفتوگو برای تبادل عقاید و نظرات با یکدیگر هستند و نقد چهرهبهچهره را تمرین نکردهاند و به همین علت نقدهای خود به یکدیگر را از طریق سخنرانیهای خود اعلام میکنند. مردم ایران هم همینطورند؛ آنها یا سکوت میکنند یا... یعنی نقد نمیکنند، وقتی قدرت ندارند سکوت میکنند و وقتی قدرت پیدا کردند، شورش میکنند. به همین علت ملت ما در چند قرن اخیر هر ۳۰ سال یکبار یک تحول بزرگ از نوع جنگ، انقلاب، کودتا و... را تجربه کرده است."
این سخنان از چند جنبه قابل بررسی هستند. اول اینکه کدام مستندات تاریخی این ادعا را اثبات میکنند؟ اینکه هر 30 سال یک اتفاق دگرگون ساز در عرصه سیاسی آن هم به صورت جنگ، انقلاب یا کودتا رخ میدهد ادعایی است که نه تنها سندیت تاریخی ندارد بلکه در علوم انسانی اینگونه قطعی سخن گفتن را بیشتر یک شوخی دم دستی میدانند تا یک ادعای یک ادعای علمی تحقیق شده.
نکته قابل بررسی دیگر این است که هر از چند گاهی اصلاح طلبان برانداز سخنانی اینچنینی ابراز می کنند. سخنانی که همیشه بوی باروت و خون از آنها می آید و نشان دهنده اهدافی خاص است. مثل مسئله «شورش» که به انحاء دیگری هم در کلام چهرههای جریان سیاسی خاص مورد اشاره قرار گرفته بود.
احمد پورنجاتی، در جریان درگذشت یک خواننده اظهار کرده بود: امروز نوبت نقشآفرینی بیشتر بدنه اجتماعی اصلاحطلبان است.در همان قضیه، سعید حجاریان نیز گفته بود: مردم برای پاشایی به خیابان آمدند و حمایت کردند. باید برای دیگر خواستهها هم فشار اجتماعی وارد کنند!
در آن روزها، یک تریبون وابسته به جریان خاص هم در همین رابطه به نقل از یک چهره کمتر شناخته شده نوشت: «این نمایش، نمایش پاشایی نبود»... «این تجمع یک تست بود».
به نظر می رسد براندازان با تحلیل اشتباه شرایط جدید به این نتیجه رسیده اند که نظام در دوران پسا برجام وارد دوران افول خود شده است و فرصت های مناسبی برای اقدامات براندازانه در اختیار آنان قرار می دهد و می توانند با این سخنرانی ها و ادعاهای مثلا علمی زمینه مناسب اجتماعی برای اقدامات بعدی خود ایجاد کنند.